سرویس فرهنگی نقد رسانه 598/ یکی از اساتید گاهی به طنز می گفت من برخی برنامه ها را که در تلویزیون می بینم، می خواهم زنگ بزنم 110 و سوال کنم: آقا هنوز جمهوری اسلامی برقرار است؟!! تبدیل شدن نقد به طنز از دو حال خارج نیست: یا اصولاً مسأله ی مورد نقد، مسأله ای خیلی جدی نیست و با یک مزاح و لبخند، می توان آن را به خطاکار منتقل کرد.
اما نوعی دیگر از تبدیل شدن نقد به طنز وجود دارد که اتفاقاً در مورد مسائل فوق العاده جدی اتفاق می افتد؛ مسائلی که بنیان ها را بر می کنند و جامعه را ویران می کنند. مسائلی که انسان به محض مواجهه با آنها، تمام وجودش را خشم می گیرد و یک لحظه واقعاً یأس را احساس می کند. آنگاه اگر بخواهد واقعاً حق نقد را ادا کند، می بیند غیر از مجازات سنگین خاطی، کاری نیست که بتواند وافی باشد و چون این کار میسر نیست، به نوعی جنون مبتلا می گردد و جدی ترین حرف ها را به حالت تمسخر مطرح می کند.
به راستی ما با این همه رنج کشیده ایم و فشار و تحریم ها متحمل شده ایم که تلویزیونمان بعد از سی سال، بیاید دوباره همان مطالب مبتذل تلویزیون شاهنشاهی را نشان دهد؟ اصلاً مشکل اصلی ما با آمریکا که بخاطرش این همه فشار تحمل می کنیم چیست؟ جز دین و فرهنگمان؟ شبکه من و تو در برنامه کارشناسی اش سبک ازدواج سنتی را می گوبد، صدا و سیمای ما پیشی گرفته و در سریالش چشم چرانی و نگاه بازی دو نوجوان 17-16 ساله به جنس مخالفشان را نشان می دهد.
برنامه سازان و مسئولین سیما و بسیاری از مردم در جواب به چنین نقدهایی همیشه می گویند: "اینها مشکلات جامعه است و باید نشان داده شود و نقد شود". آیا واقعاً مشکل کسانی که این حرف را می زنند، یک مشکل نظری است؟ آیا اختلاف ما با آنها، بر سر شیوه تربیت است؟ آیا این حرف ساده که "برای نقد یک زشتی، آن را عیان نمی کنند" حرفی است که درک آن نیاز به فکر زیادی داشته باشد؟ آیا اینکه "نشان دادن زشتی، ولو با نقد کردن آن، سبب ریختن قبحش می شود" واقعاً حرفی است که یک انسان بالغ متوجه نمی شود؟
خودتان را جای نوجوان 15 – 20 ساله جامعه ما (خصوصاً غیر تهرانی و خصوصاً شهرستان های مذهبی که شبکه ملی جمهوری اسلامی را تماشا می کنند) قرار دهید. ما الآن که در تاکسی می نشینیم و آهنگ مبتذلی می شنویم، از ترس آنکه نشنویم "رادیوست!" یا "مجوز وزارت ارشاد داره!" جرأت نمی کنیم تذکر دهیم که با این سوال مواجه نشویم که "جمهوری اسلامیتان اسلامی نیست که به اینها مجوز می دهد یا شما متحجر و تند رو هستید؟". حال آیا دیگر می توانیم به نوجوان 15 ساله مان بگوییم دختربازی بد است؟ اصلاً می توانیم به او نگاه چپ کنیم که چرا می روی سراغ دختر مردم؟ اگر گفت "این را در تلویزیون جمهوری اسلامی نشان داده"، چه بگویم؟ بگوییم آخرش بد شد؟ خب می گوید مال من بد نمی شود آخرش. بگویم تلویزیونم تابع اسلام نیست، می گوید این چه نظامی است که بعد از سی سال، هنوز تلویزیون دولتی اش را هم نتوانسته جمع کند؟ آیا نوجوان پاک مذهبی جامعه ما، با دیدن صحنه ذوق زدگی خواهر و برادران آن دختر، احساس نوعی عقب ماندگی در خود نمی کند؟
ممکن است برخی بگویند که اتفاقاً نشان دادن چنین صحنه هایی، منجر به حل مشکل بالا رفتن سن ازدواج می شود. در پاسخ می گوییم اولاً سبک صحیح و حکیمانه ی ازدواج سنتی ما بر این است که یا پدر و مادر برای فرزند خود به دنبال همسر می گردند و یا او از دور کسی را می پسندد و باز هم از پدر و مادرش تقاضا می کند پا پیش بگذارند، نه اینکه خودش برود با او صحبت کند که درگیر هیجان زدگی ارتباط با جنس مخالف شود و آن را عشق بپندارد. ثانیاً پایین آوردن سن ازدواج به چه قیمتی؟ بالا رفتن سن ازدواج، عللی دارد که اگر ما می خواهیم مشکل حل شود، آن علل را باید سامان دهیم. اینکه ما سریعاً جوان ها و نوجوان ها را کنار هم بگذاریم تا هیجان زده شوند و ازدواج کنند و بلافصله هم طلاق بگیرند، مشکلی را حل نمی کند. ثالثاً ما توجه نداریم که با این کار، برقراری رابطه عاطفی با جنس مخالف در سنین کم را مباح کردیم، اما هیچ الزامی نگذاشتیم که حتماً این لذت به ازدواج باید منجر شود. به عبارتی، نوجوان ما وقتی این صحنه را می بیند، وقتی لذت و هیجان را در چشمان شهوت آلود آن نوجوان مشاهده می کند، از طرفی به خود اجازه دوست دختر پیدا کردن می دهد، ولی از طرف دیگر دلیلی نمی بیند که خود را در دردسر ازدواج بیندازد. به راستی به این تصویر نگاه کنید؛ آیا اثر سوء آن برای جوان 15 ساله مسلمان شیعه، از اثر عکس های پورنو بیشتر نیست؟ (تأمل کنید)
اما کمی از آن خروش دینی بکاهیم و با همان زبان جنون آمیزِ طنز، چند جمله ای با فیلم سازان عزیز صحبت کنیم. آقایان (و احیاناً خانم ها)! جای خرسندی است که افراد دلسوزی نسبت به وضعیت فرهنگی جنسی جامعه پیدا شدند و به فکر درمان آن معضلات اند. و بسی جای شکر که به روش این کار هم دست یافته اند: نشان دادن کار بد و نشان دادن اینکه آخر سر اینکار سرنوشت خوبی در پی نخواهد داشت (و البته عدم ارائه حتی یک دلیل که از کجا معلوم هر کسی این کار بد را بکند، همین سرنوشت را پیدا کند؟ مثلاً در فاصله ها، از شانس بد پسر قضیه، عدم توجه او به پدرش، سبب این شد که اسیر دختری شیاد شود؛ اما آیا همیشه اینگونه است؟ چه دلیلی وجود دارد که هرگاه من دنبال دختربازی رفتم، هرگاه به حرف پدرم گوش ندادم، اسیر دختری شیاد شوم؟ آیا در 99 درصد موارد، غیر از این نیست؟) خب توصیه می کنم سریعتر، تا همه ی مردم فاسد نشدند، این روش را تعمیم دهیم و تمام مشکلات فرهنگی جامعه را با آن حل کنیم. برای این منظور، چند ایده ی جدید برای فیلم سازی در اختیار شما قرار می دهیم، انشاءالله که ما هم در اجر آن فیلم ها شریک شویم:
1- برای حل مشکل ترافیک، از داداش سیا الگو بگیرید! چندین موتور و ماشین که در خیابان با ویراژ (یا ویراج) دادن، بوق زدن، آهنگ بلند کردن، تک چرخ زدن و... و لذت آن را هم قشنگ و ملموس نشان دهید (جلوه های ویژه فراموش نشود) و آخرش اینها را دستگیر و یا مجروح کنید (سعی کنید تا حد ممکن مرگ در کار نباشد؛ چون دل مردم می گیرد)
2- برای حل مشکل دروغگویی، و یا بی ادبی، آدم دروغگو و بی ادبی را نشان دهید که دروغگویی اش و بی ادبی هایش، باعث خنده مخاطب و جلب توجه او می شود (و اصلاً نترسید که نکند یک وقت مخاطبی که عاشق جلب توجه است، از این کار الگو بگیرد) و البته نشان دهید که این دروغگویی و بی ادبی، گاهی هم سبب شرمندگی آن فرد می شود.
3- برای حل مشکل دزدی، در سریالی چندین دزدیِ موفق نشان دهید که آخر کار، منجر به دستگیری دزدان می شود.
4- برای حل مشکل رشوه خواری، چندین رشوه خوار را که زندگی مرفهی با رشوه بدست آوردند و راه های رشوه گیری آنها را نشان دهید و آخر سر آنها را دستگیر کنید.
5- برای حل مشکل اعتیاد، به طور مفصل در سریالی راه های بدست آوردن مواد، مکان های آن، انواع آن، طرز استفاده از آن و لذت ناشی از آن را نشان دهید، و البته در کنار آن مشکلات اندکش را هم نشان دهید که مردم یک وقت هوس نکنند برای چشیدن آن لذات، این بدبختی ها را به جان بخرند. آخرش هم البته بلایی سر آن معتاد بیاورید.
6- و نهایتاً برای حل مشکلات جنسی جامعه، در سریالی به طور مفصل، به توضیح راه های پیدا کردن دوست دختر یا دوست پسر، انواع روابطی که بین آنها شکل می گیرد، نحوه پنهان کردن از والدین و خلاصه همه شیرینی هایش را همراه با موسیقی لذت بخش نشان دهید. اتفاقاً توصیه می کنم با مسئولین صحبت کنید تا مرزها را بردارند و بگذارند شما تا جای ممکن پیش روید. برای توجیه آنها، بگویید آخر فیلم قرار است اینها بدبخت شوند.
(پورنوکراسی به معنای اصالت دادن به شهوت پرستی است؛ یعنی در جامعه ببینیم شهوت ها چه چیز را می طلبند، همان را اساس کارمان قرار دهیم)