به گزارش 598 به نقل از فارس، حسین فدایی نماینده مردم تهران و عضو کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی امروز (چهارشنبه)، چکیده گزارش کمیسیون متبوعش درباره رسیدگی به حوادث پس از انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری 22 خرداد 1388 که منجر به شکلگیری جریان فتنه شد، را قرائت کرد.
متن کامل این گزارش به شرح ذیل است:1- مقدمه:
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، غرب که الگویی انقلاب اسلامی را به عنوان گفتمانی در مقابل لیبرال دموکراسی میدانست، به طور همه جانبه سعی در مخدوش کردن وجهه این نظام نو پا داشت تا مانع از الگودهی ملت ایران به دیگر ملتهای جهان، برای شکستن ساختار از پیبش طراحی شده نظم جهانی شود؛ اما شکستهای پی در پی نظام سلطه از جمهوری اسلامی ایران طی 32 سال گذشته و پیشرفتهای چشمگیر ایران در این مدت، منجر به طراحی و اجرای شیوههای نوین در مواجهه با ایران شد.
پیشرفت در عرصههای گوناگون علم و فناوری، تثبیت راهبرد تهاجمی در سیاست خارجی و انفعال کشاندن قدرتهای استکبار، عدم تمکین ایران در قبال فشارهای بیرونی، تلاش برای گسترش هر چه بیشتر جبهه مبارزه علیه رژیم غاصب صهیونیستی قدرتهای استکبار به ویژه آمریکا را به تلاش برای تلفیق گزینههای سختف نیمه سخت و نرم علیه ایران وادار کرد به این امید که بتوانند پروژه تغییر فتار نظام ما را به عنوان گام اول پروژه تغییر به ثمر برسانند.
تجربه دوران حاکمیت جریان دوم خرداد که جورج بوش پسر هنگام ترک کاخ سفید آن را دورانی خوش خواند و از بابت به پایان رسیدن آن ابراز تاسف کرد، آمریکا و متحدانش را به این نتیجه رساند که بهترین و کوتاهترین روش برای ایجاد تغییر در رفتار ایران اسلامی سرمایهگذاری بر روی جریان ساختار شکن و غربگرای داخل ایران است که در طول دوران گفتمان اقتصادی و گفتمان سیاسی خود به خوبی نشان داده بود، روشها و اهداف خود را کاملاً بر مطلوبها و نیازهای غرب منطبق کرده است. به همین دلیل بود که بلافاصله پس از به پایان رسیدن دولت اصلاحات، فرآیندهای ذیل شتابی فزاینده گرفت:
1- فراخوان مراکز تصمیمسازی برای تهیه راهبردهای عملیاتی علیه ایران
2- تصویب بودجه ویژه برای حمایت از اپوزیسیون
3- ایجاد و تقویت ساختارها و شیوههای رسانهای جدید برای ایجاد، هدایت و تغذیه آشوب داخلی (که بیبیسی فارسی در رأس آنها قرار داشت)
4- تصویب قطعنامههای تحریمی علیه ایران
5- فعال شدن سرویسهای اطلاعاتی برای تحقق دو پروژه اپوزیسیون واحد با برداشتن مرزهای میان گروههای مختلف اپوزیسیون) و اپوزیسیون حرفهای، که اصلاحطلبان غربگرا در سال 84 فقدان آنها را جزو ضعفهای اساسی خود اعلم کرده بودند؛ و گنجاندن آن در قالب پروژه شبکهسازی در محیطهای واقعی و مجازی
6- تقسیم کار میان کشورهای غربی بای برقراری پیوندهای پنهان با اپوزیسیون داخلی
7- برنامهریزی برای تبدیل انتخابات به هسته مرکزی یک فرآیند کودتای مخملی
اگر چه بسیاری از این فرآیندهای از سالها قبل آغاز شده بود و عمر برخی از آنها به بیش از 20 سال میرسید، اما در این تردیدی نیست و مجموعه اطلاعات موجود هم نشان میدهد که برنامهریزی اصلی برای تبدیل این پروژهها به فتنه داخلی پس از سال 1384 اوج گرفته است.
این گزارش تلاش میکند چگونگی تکمیل این پروژهها و تبدیل آن به یک فتنه سیاسی و اجتماعی را به استناد به اطلاعات معتبر واکاوی کند و روایتی دقیق از چگونگی مهار این فتنه عمیق ارائه نماید.
2- بررسی علل و عوامل و ریشهیابی جریان فتنه
آن چه فردای پس از انتخابات سال 88، را رقم زد فرصتی بود که از سالها و با برنامهریزی مدون و منسجم بیگانگان و طمع و همراهی عناصر فریب خورده داخلی فراهم آمد. فضای مطلوب سوء استفاده بیگانگان از طریق حاکم شدن فضای غیر عقلانی و تهییج احساسات، نادیده گرفتن تذاکرات مقام معظم رهبری و قواعد و اخلاق انتخاباتی و مصالح انقلاب مهیا شد تا دشمنان به پیادهسازی سناریوی از پیش تعیین شده خویش بپردازند.
در این راستا میتوان به عوامل خارجی و داخلی مؤثر در این حوادث اشاره کرد:
الف: زمینهها و عوامل خارجی
مجموعه اسناد و مطالعات موجود نشان میدهد به طور کلی راهبرد غرب در قابل ایران اسلامی مبتنی بر این پیش فرض است که در نهایت هر نوع سناریوی براندازانه علیه ایران باید راهی به داخل ایران بیابد و هدف از مجموعه فشارهای بینالمللی بر ایران نیز در نهایت چیزی جز اثرگذاری بر داخل ایران و فعال کردن مجموعه نیروهای غربگرا - که همواره نسبت به اکثریت مطلب مردم، اقلیتی بسیار کوچک محسوب میشدهاند- نبوده است. یکی از عوامل زمینهساز فتنه 88 در زمانی به مدت دو دهه بویژه از سال 1384 به این سو، در قالب ساز و کارهای زیر صورت گرفته است:
1- برقراری ارتباطات پنهان
2- کمک مالی
3- حمایت علنی در چارچوب پروژههای دیپلماسی عمومی
4- فشار به نظام جمهوری اسلامی به منظور ایجاد فضای مانور برای جریان غربگرا در داخل
5- شبکهسازی اجتماعی در حوزههای مجازی و حقیقی
در عین حال نکته مهم و برجسته در این میان این است که غرب برای کلید زدن پروژه خود به آماده شدن مجموعهای از شرایط داخلی نیاز داشت و به منظور هر چه کاملتر کردن این پروژه از پیش برنامهریزی شده، انتخابات را به عنوان یکی از مهمترین نقاط قوت جمهوری اسلامی هدف قرار داد.
بررسی دقیق و موشکافانه فتنه 88، نشان میدهد عملکرد و سخنان سران داخلی و خارجی فتنه، الگوبرداری کامل دقیق از تئوریهای از پیش طراحی شده انقلابهای مخملی در مراکز تولید توطئه سیستمهای جاسوسی خارج از کشور از جمله تئوری مبارزات خشونت پرهیز و روشهای مسالمتآمیز نافرمانی مدنی کسانی چون جین شارپ بوده است که در تمام نمونههای قبلی خود از جمله موارد اجرا شده در اروپای شرقی و آسیای میانه -به صورت "انتخابات محور" عمل کرده است.
مطابق اسناد موجود، کشورهای غربی و در رأس آنها دولت آمریکا بر مبنای مجموعه کدهایی که از داخل ایران دریافت کردند به این نتیجه رسیدند که مقطع انتخابات ریاستجمهوری دهم در سال 88 بهترین فرصت برای اجرای کودتای مخملی در ایران است که در مقاطعی چون سالهای 76، 80 و 84 شرایط را برای اجرای آن مناسب ندیده بودند.
عوامل زیر در متقاعد شدن نظام سلطه به اینکه سال 88 مناسبترین زمان برای اجرای کودتای مخملی است نقشی کلیدی داشته است:
1- مسافرتهای خارجی افراد چون محمد خاتمی که اغلب به تلاش برای متقاعد کردن طرف خارجی، به اینکه میر حسین موسوی فردی مناسب برای پیش بردن پروژههای تغییرات ساختاری در ایران است، اختصاص داشته است. اسناد موجود نشان میدهد خاتمی در تونس، ترکیه و استرالیا برای ترغیب خارجیها به حمایت از موسوی تلاش کرده و موفق نیز شده است.
2- مسافرت مجموعهای از عوامل اطلاعاتی خارجی در پوششهای مختلف به داخل ایران و برآورد اوضاع داخلی ایران
3- شناخت تاریخی از شخصیت میر حسین موسوی به دلیل حضور عوامل وابسته به سرویسهای اطلاعاتی در کنار وی مانند اردشیر امیر ارجمند
4- پیشبرد پروژه شبکهسازی با همراهی گروههایی چون حزب مشارکت و سازمان مجاهدین از سال 88 به این سو که اصلی ترین مکانیسم اجرایی آن برگزاری دورههای متعدد براندازی نرم در خارج از ایران برای گروههای برگزیده داخلی و مسافرت بیش از چند صد نفر از چهرههای شناخته شده جریان دوم خرداد به خارج از ایران به منظور شرکت در این دورهها در فاصله سالهای 84 و 88 بود.
-5 و آخرین عامل پیامهایی بود که غربیها مستقیماً از داخل ایران دریافت کردند و این پیامها منجر به شکلگیری این اشتباه محاسباتی در ذهن آنها شد که سال 88 زمانی مناسب برای کلید زدن پروژه کودتاست، اطلاعات موجود در اسناد اطلاعاتی که به هنگام نگارش این گزارش به آنها مراجعه شده نشان میدهد "مهدی هاشمی" نقشی عمده در ارسال این پیامها به بیرون داشته و از جمله پیامهای مستقیم وی برای آمریکا در واخر سال 1387 موجب شد آمریکا پروژه مذاکرات هستهای با ایران را که اهمیت حیاتی برای آن داشت تعطیل کرده و انرژی خود را به پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات 1388 متمرکز نماید.
آنچه به عنوان عوامل خارجی زمینه ساز فتنه 88 مد نظر است، صرفاً یک فاکتور تأثیرگذار بر سهل شدن زمینه بروز فتنه 88 نیست. بلکه میتوان به جد گفت طرف غربی در برنامهریزی، سازماندهی و هدایت ناآرامیهای اجتماعی به سمت و سوی مورد نظر خود نقش اصلی را بر عهده داشته است. فلذا مدیریت فتنه 88 بر عهده طرف غربی بوده است.
در اثبات این موضوع شواهد بسیار قطعی در مواضع رسمی سکانداران غرب، طرحهای مراکز تولید توطئههای آمریکایی و رسانههای دیداری، شنیداری، مجازی و مکتوب موجود است.
آنچه در این بحث به آن اشاره میشود شواهد موجود از دخالت و مدیریت غربیها در این سه منبع است.
1- بینادهای غربی حامی براندازی
به نتیجه نرسیدن پروژه جنگ سخت در ایران سبب شد، نظام سلطه جهت پیگیری اهداف خود در ایران و خاورمیانه پرونده خاصی در اتاقهای فکر خود برای ایران پدیده آورد. مؤید این موضوع تعدد قابل ملاحظه تولیدات مؤسسات برانداز پیرامون ایران است. مرور پژوهشهای انجام شده در بنیادهای غربی طی سالهای نزدیک به 2009 نشان میدهد تحلیلگران از عدم وجود یک استراتژی کلاننگر پیرامون ایران و غرق شدن در تاکتیکهایی همچون «ایران منهای انرژی هستهای» نگرانند و به دنبال دستیابی به یک استراتژی مدون هستند.
به وجود آمدن چنین دیدگاهی است که موجب میشود به یک باره تعداد پژوهشها پیرامون دستیابی به یک استراژی کلان در برخورد با ایران و بازشناسایی ارکان جمهوری اسلامی اوج گیرد.
هم اکنون حدود 60 بنیاد و مؤسسه مرتبط با جنگ نرم در ایران در حال فعالیت هستند. در این جا سعی شده است صرفاً به نقش تعدادی از مراکز تولید توطئه در فتنه 88 توجه شود.
1/1 بنیاد سوروس یا جامعه باز:
شواهد بسیار زیادی از برنامهریزی چندین ساله بنیاد سوروس در ایران و تلاش این مرکز برای اجرای پروژه انقلاب مخملین در ایران وجود دارد تا آنجا که علاوه بر رسانهای غرب، برخی محققین غربی نیز پیرامون شکست انقلاب نرم در ایران مقالاتی ارائه کردهاند و از حمایتهای مالی و فکری غرب و به طور خاص بنیاد سوروس سخن گفتهاند.
گذشته از اعترافات کیان تاجبخش، همراهی و راهنمایی "جین شارپ" با اغتشاشگران نشان از تئوریزه شدن ناآرامیها در این بنیاد است.
2/1 خانه آزادی: همه عناصر اصلی موسسه خانه آزادی صهیونیست هستند و از چند سال پیش با بودجه 15 میلیون یوروی هلند یک وب سایت (مجله اینترنتی) به نام "گذار" به زبان فارسی منتشر کردند، گردانندگان بخش فارسی این مؤسسه افرادی همچون ساسان قهرمانی، فرج سرکوهی، عباس معروف، فاطمه حقیقتجو و همسرش محمد تهوری، مجید محمدی، علی افشاری و محسن سازگار و نیک آهنگکوثر هستند.
چند ماه قبل از انتخابات، "خانه آزادی" دستورالعمل آموزشی را در وبسایت 'گذار' منتشر کرد که مبارزه مسالمتآمیز با 50 نکته اساسی را آموزش میداد و به واقع آموزش انقلاب رنگی بود. لازم به ذکر است که این موسسه ارتباط بسیار نزدیکی با CIA دارد.
فعالیت چهار ساله وبسایت "گذار" وابسته به این بنیاد و تلاش جهت شکلدهی رویکردهای رسانهای مهمترین فاکتورهای عملکرد این مرکز علیه ایران است.
3/1- صندوق اعانه ملی برای دموکراسی N.E.D نود درصد این صندوق از کنگره آمریکا تأمین میشود. این مؤسسه بودجه مؤسساتی همچون بنیاد برومند، مشارکت آموزشی زنان، نایک، موسسه دموکرات ملی، موسسه جمهوریخواه ملی N.R.I را تأمین میکند که تمامی این مؤسسات در گزارش معاون خارجی وزارت اطلاعات به طور مجزا نام برده شدهاند.
از جمله افرادی که به عنوان محقق میهمان به این صندوق دعوت شدهاند، میتوان به هاله اسفندیاری، لادن برومند، رامین جهانبگلو، سیامک نمازی، حسین بشیریه، علی افشار، منوچهر محمدی، مهناز افخمی، ترینا پارسی و مهرانگیزه کار اشاره نمود.
به اذعان بسیاری از تحلیلگران غربی، نقش اصلی بنیاد N.E.D در پروژه تلاش جهت انقلاب رنگین در ایران در بعد سرمایهگذاریهای مالیاش است.
4/1- مؤسسه بروکینگز: کنت پولاک کارشناس علوم سیاسی و روابط بینالمللی از جمله افرادی است که روی مسائل ایران تمرکز دارد. پولاک با تألیف کتابی سعی کرده، براندازی نرم در ایران را توجیه و اثبات کند که چرا جمهوری اسلامی تهدیدی برای منافع آمریکا در منطقه است و مرکز سابان وابسته به بروکینگز گزارش 164 صفحهای تحت عنوان "کدام مسیر به سمت ایران" ؟ منتشر کرد که در آن جنگ نرم بهترین گزینه برای براندازی جمهوری اسلامی ایران معرفی شده بود.
تنها دو روز پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری در این سند 164 صفحهای اقسام متعدد روشهای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران به تفصیل بیان شد.
میتوان ادعا کرد منسجمترین و نزدیکترین رویکرد به آنچه که در ایران رخ داد همین محصول 2009 بنیاد بورکینگز است.
بعد از انتخابات غرب جهت رسیدگی به آخرین وظیفه مدیریتی خود در فتنه 88 به بازخوردگیری و تلاش جهت کنترل اوضاع ایران پرداخت.
برگزاری میزگردهایی چون مشت بسته ایران توسط بنیاد بروکینگز و توانسنجیها مؤسسه رند از ارکان نظام، تلاش جهت تحریک افکار عمومی به وسیله ابزار رسانه، موضعگیریها و هشدارهای سیاستمدارانی چون کیسنجر در این راستا به نظر میرسد.
دخالت و برنامهریزی عوامل خارجی برای ایران مسئلهای نیست که آمریکا در پی پنهان کردن آن باشد، در نیمه اسفند ماه سال 89 "کاندولیزا رایس" از فرایند تربیت نیرو در ایران راز گشایی کرد:
در همین ازتباط به واسطه مؤسسه ملی دموکراسی آمریکا تاکنون توانستهایم هزاران فعال را آموزش دهیم. ما تاکنون به اشکال بسیار مختلف در بحث آموزش، سرمایهگذاری کردهایم تا یک لایه اجتماعی از لحاظ فکری سکولار را در عرصههای بینالمللی رشد و پرورش دهیم.
او در ادامه افزود: نیروهای سکولار ایران قویتر از گذشته شدهاند از این رو ما دیگر نباید به قیاسهای اشتباه بسنده و تکیه کنیم.
همچنین مرکز اطلاعرسانی اطلاعات و تروریسم وابسته به موساد از دیگر مؤسسات پیگر تحولات و اخبار پس از انتخابات ایران بود که گزارش آن را در قالب جزواتی به نام SPOT Light on iran منتشر میکرد.
این مؤسسه در گزارش راهبردی خود در 28 خرداد ماه 88، با مناسب دانستن فرصت پیش آمده در ایران راهکارهایی جهت تشدید ناآرامی در ایران ارائه میکند که بخشی از راهکارهای فوق در تاریخ 30 خرداد 88 در سایت همدمی تحت عنوان سران اسرائیل از خیزش مردمی در ایران حمایت کرده منتشر شد.
2- رسانههای دیداری و شنیداری و سایتها غربی
رسانههای غربی در فرآیند فتنه دو موضوع اصلی را عملیاتی کردند:
1- دامن زدن به فضای آشوب
2- شکل دادن به سیاستهای نظام سلطه بر اساس نوع تحلیلهایی که از داخل ایران ارائه میکردند.
بنابراین موضعگیری رسانههای غرب را میتوان در 2 گروه بررسی کرد:
رسانههای گروه اول:
رسانههایی که به طور مستقیم پیگیر ایجاد خط اغتشاش و دامن زدن به نام آرامیها بودهاند شاخصترین این دسته سایت BBC است. تأسیس شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی تنها 6 ماه پیش از برگزاری انتخابات، افزایش برنامههای آن به 24 ساعت در روزهای نزدیک به انتخابات و تأثیر فزاینده آن بر هدایت، کنترل، مهرهچینی و بازیگردانی حوادث پیش و پس از انتخابات تنها یک مورد از موارد نشاندهنده تدوین سناریوی دشمنان خارجی و داخلی جهت براندازی نام است.
فراخوانهای سازگارا و نوریزاده در شبکههای VOA و BBC برای اغتشاشات روز عاشورا از دیگر مصادیق این امر هستند که بر تأثیر رسانههای خارجی بر وقایع و تحولات داخلی گواهی میدهند.
انتقال فضای قبل از انتخابات به مقطع پس از انتخابات و ایجاد دوگانگی و تضعیف انسجام جامعه همراه با توهم تقلب در انتخابات از سوی معترضین به انتخابات، به شکلگیری فضای انتقامگیری در جامعه کمک کرد که این موارد از تاکتیکهای مورد استفاده بیبیسی بوده است.
جهتگیری بسیاری از رسانههای چون روزآنلاین، گویا، گذرا، VOA، bbc، رادیو فردا، رادیو زمانه، رادیو رژیم صهیونیستی، شبکههای ماهوارهای ضد انقلاب مانند منافقین، گروههای سلطنتطلب، پارس، رنگارنگ، کانال بک و سایتهای اینترنتی ضد انقلاب و همسو با جریان فتنه مانند جرس، کلمه، بالاترین، قلم و ... در جریان انتخابات و وقایع بعد از آن و تأثیر آنها به عنوان عوامل مؤثر بر اعتراض و آشوب، ذیل عملکرد بیبیسی، مهندسی شده بود.
بررسی فعالیتهای خبری شبکه تلویزیونی CNN در روزهای پس از انتخابات نشان میدهد این شبکه تمام توان خود را در جهت بهرهبرداری از اغتشاشات بسیج کرده است.
گردانندگان CNN با قطع برنامههای عادی به طور ویژه به انعکاس تحولات ایران پرداختند و با استفاده از تصاویر دریافتی از بینندگان که قابل استناد نیست، حتی کمترین معیارهای حرفهای انتقال خبر را زیر پا گذاشتند.
این شبکه حتی پا را فراتر گذارده و به آموزش اغتشاشگران روی آورد. شبکه مزبور در برنامههای مختلفی راههای هک کردن سایتهای دولتی کشور مانند وزارت کشور و ... را به بینندگان خود آموزش داد.
تحریک و ترغیب اغتشاشگران به ادامه خشونت و درگیری، یکی دیگر از محورهایی است که توسط CNN دنبال شد.
رسانههای گروه دوم:
رسانههایی که فرصت موجود را به عنوان بهترین فرصت آمریکا شناسایی کرده و دولت آمریکا را به استفاده از این فرصت تشویق کردهاند.
رسانههایی چون واشنگتنپست و والاستریت ژورنال در روزهای آغازین انتخابات حتی طرح تقلب را رد کرده و به نظرسنجیهای خود برای تأیید صحت انتخابات ایران تکیه کردند و پس از مدتی فضای داخل ایران را به عنوان بهترین فرصت جهت عملی کردن اهداف آمریکا مطرح نموده و به دولت آمریکا در مقالات و تحلیلهای خود پیگیری و استفاده از این فرصت را گوشزد کردند و سایر رسانههایی که گاهاً حاوی مقالات افشاگرانه پیرامون عملکرد غرب بودهاند.
3- شبکههای اجتماعی:
در سالهای اخیر شبکههای اجتماعی با سرعتی بینظیر گسترش یافتهاند.
این شبکهها قبل از انتخابات تبدیل به صفحاتی برای تبلیغات کاندیداها شدند و به دنبال قطع شدن سیستم پیام کوتاه، شبکههایی همچون فیسبوک، توئیتر، یوتیوپ، فرندفید و ... به تقویت و تشدید فعالیتهای خود پرداختند و پیوند میان آشوبگران و هدایتگران خارجی آنها را برقرار کردند.
گسترش اطلاعات درباره ایران شگفتآور بود به طوری که در برابر جستجوی ترکیب Iran election protests در توئیتر بیش از یک میلیون نتیجه به دست میآید.
مرکز دیپلماسی عمومی دانشگاه کالیفرنیا در گزارشی درباره نقش وبسایتهای توئیتر در ناآرامیهای پس از انتخابات اعلام کرد 98 درصد از لینکهای توئیتر درباره انتخابات و ناارامیهای پس از آن بوده است.
نقش توئیتر در ناآرامیهای ایران آنقدر محسوس بود که مؤسسه آمریکایی صلح از اندیشکدههای آمریکایی در مقاله «پیشبینی چگونگی دیپلماسی شهروندی» در سال ۲۰۱۱ حوادث پس از انتخابات ایران را نمونه بارز کارکرد شبکههای اجتماعی بیان کرد.
عقب انداختن به روز رسانی سایت که مستلزم قطع خبر چند روزه سایت بود، قرار دادن نرمافزار ترجمه انگلیسی به فارسی و آموزش دور زدن فیلترینگ از جمله اقدامات حمایتی تویتر از اغتشاشگران بود.
۴- مواضع رسمی خارجی:
روشنترین دلیل حضور غرب پشت پرده آشوبهای خیابانی در سال ۸۸ میتواند مواضع رسمی مقامات آمریکایی و اروپایی باشد.
علاوه بر افزایش فشارهای اقتصادی و بینالمللی در آن برهه، اکثر غربیها علناً اقدام به موضعگیری علیه نظام جمهوری اسلامی نموده، به حمایت از ناآرامیها پرداخته و به این حد نیز بسنده نکرد.
در مواردی حتی اعلام کردند آنچه توانستهاند برای حمایت و عملاً هدایت ناآرامیها انجام دادهاند. مستندات موجود پیرامون این موضوع در پیوست به تفصیل بیشتر موجود است. صرفاً به نمونههایی اشاره میشود.
مهمترین مواضع آمریکاییها:
با وجود تعدد موضعگیریهای رسمی پیرامون ناآرامیهای پس از انتخابات در ایران تنها با توجه به ۲ موضع هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا، مدیریت آمریکا در فتنه ۸۸ قابل ملاحظه است که حتی نه به عنوان یک حمایت بلکه به عنوان یک دستور صادر شده است، من جمله:
* آمریکا در تلاش است تا به طریقی که فعالیت نیروهای دموکراتیک در ایران تضعیف نشود و همچنین این نیروها به خطر نیفتند، از آنها حمایت کند.
* دولت آمریکا از بیرون ایران هر حمایتی از دستش برمیآمد از معترضان (جریان فتنه) کرد.
* همه ایرانیانی که در تلاش برای شنیده شدن صدایتان و دفاع از آزادیهای بنیادی و حقوق بشر هستید، بدانید تنها نیستید. ایالات متحده آمریکا و جامعه جهانی پشتیبان شماست.
* مردم ایران باید با افزایش قدرت نظامیان در ایران مخالفت کنند.
باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا نیز که سعی میکرد از مواضع علنی بپرهیزد نیز نتوانست چنین تاکتیکی را تا انتها پی بگیرد. وی که در ابتدا صرفاً از انزجار جامعه جهانی پیرامون تحولات ایران سخن میگفت، پس از ۲۵ بهمن ۸۸ خواسته خود را برای از سرگیری فتنه به نمایش گذاشت:
* ایرانیها باید شجاعت لازم برای بیان آزادی را داشته باشند و به اعتراضات خود ادامه دهند. ("امیدواری و توقع من این است که کماکان شاهد این باشیم مردم ایران شجاعت ابراز اشتیاق برای به دست آوردن آزادی بیشتر و حکومتی مبتنی بر مردمسالاری بیشتر را داشته باشند.")
رئیسجمهور پیشین ایالت متحده نیز در سخنرانی افتتاح "بنیاد بوش" حمایت خود را اعلام کرد: "آنها با چالشهای فراوانی رو به رو هستند و چشم امیدشان به ماست... من از تمام فعالان سیاسی سراسر جهان حمایت خواهم کرد."
گذشته از موارد یاد شده اعترافاتی میان مقامات آمریکا پیرامون دست داشتن آمریکا در آشوبهای تهران وجود دارد:
* مقاله نوشته شده توسط لاری فرانکلین رئیس اتاق ایران در پنتاگون با عنوان "برنامه سری من برای سرنگونی جمهوری اسلامی" به روشنی مؤید وجود برنامه در دستگاههای مسئول دولت آمریکا برای ایران است.
*پاول رابرتس معاون اسبق وزارت خزانهداری آمریکا: "تقلب در انتخابات ایران دروغ است و همه آشوبهای ایجاد شده در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری، توطئه آمریکا برای بیاعتبار و منزوی کردن ایران بود تا این کشور را به زانو در آورد."
مهمترین مواضع بعضی مسئولین اروپایی:
* آنانی که در ایران دست به تظاهرات زدند، بدانند تنها نیستند
* بیانیه جداگانه اتحادیه اروپا و بریتانیا، جهت محکوم کردن سرکوب اغتشاشگران توسط جمهوری اسلامی ایران
* راهاندازی وبلاگ پیرامون انتخابات ایران توسط وزیر امور خارجه انگلستان دیوید میلیبند
* وسعت تقلب با واکنشهای خشونتی که اعمال میشود تناسب دارد. مردم ایران مستحق چیز دیگری هستند.
مهمترین مواضع اسرائیل:
*مبارزه با رهبران ایران مهمتر از برنامه هستهای این کشور است. امید آن است که نخست رژیم ناپدید شود.
* موسوی و همسرش روح جدیدی به آزادی بخشیدهاند، بنابراین من تکرار میکنم انقلابی در ایران روی خواهد داد.
* در تمام ایام فتنه ۸۸، فتنهگران از حمایت بیدریغ غرب به ویژه آمریکا، انگلیس و اسرائیل برخوردار بودند. در وهله اول، مذاکرات هستهای با ایران که دور اول آن در ژوئن ۲۰۰۸ آغاز شده بود و غربیها در آن به صراحت گفته بودند چارهای جز پذیرش برنامه غنیسازی ایران نمیبینند برای مدتی حدود دو سال متوقف شد.
این امر علتی نداشت جز این که مطابق مستندات اطلاعاتی موجود غربیها پیامهایی از داخل ایران دریافت کرده بودند مبنی بر اینکه اصلاحطلبان مجدداً در ایران روی کار خواهند آمد.
بنابراین بهتر است مذاکرات با ایران تا بعد از انتخابات متوقف شود. در ایام انتخابات، باراک اوباما صریحترین موضعگیریها را به نفع جریان فتنه و با اسم بردن از سران آن داشته است.
اوباما در مقطعی میرحسین موسوی را نماد غربگرایی در ایران خواند و بارها برخورد نظام با آشوبگران را تقبیح کرد و گفت: سیاست ایران در این مورد روی سیاست آمریکا تأثیر جدی خواهد گذاشت.
* هیلاری کلینتون وزیر خارجه وی نیز به طور ثابت از آشوبگران حمایت میکرد. کلینتون در یکی از اظهارنظرهای خود در این مورد میگوید آمریکا علاوه بر اظهارات علنی، اقدامات پنهانی فراوانی برای حمایت از سبزها در ایران انجام داده که نمیتواند آنها را بازگو کند.
همچنین بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم غاصب صهیونیستی نیز بارها رفتارهای میرحسین موسوی را ستود و حتی در یک مورد به صراحت گفت وی را سرمایه بزرگ خود در ایران میداند.
* "آدام ارلی" (سفیر آمریکا در بحرین که پیش از این و در دوران ریاست جمهوری جرج بوش سخنگوی وزارت خارجه آمریکا بوده است) نیز در جلسهای با برخی از مسئولان کشورهای عربی در منامه تأکید کرد که آمریکا قصد دارد در ماههای آینده حمایت خود از اصلاحطلبان در ایران را "رسمی و علنی" کند.
ارلی در این جلسه که به تشریح راهبرد تدوین شده دولت اوباما درباره ایران اختصاص داشته، گفته است: "کاخ سفید همزمان با انجام مذاکرات ایران و 1+5 نحوه حمایت از "رهبران معارض جدید" در ایران را پیگیری میکند".
ارلی در این سخنان که پیش از اول اکتبر ۲۰۰۹ و برگزاری مذاکرات ژنو بیان شده تصریح کرده است: "تحت هر شرایطی حمایت از اصلاحطلبان در ایران جزو گزینههای اصلی سیاست اوباما باقی خواهد ماند و ما روز به روز آن را پرقدرتتر خواهیم کرد".
ارلی سپس به توصیف دقیق "گام بعدی" آمریکا پرداخته و گفته است: "اگر مذاکرات ژنو موفقیتآمیز نباشد و در آن پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا قصد دارد همزمان با تشدید تحریمها، اعمال فشار سیاسی علیه تهران را با حمایت "رسمی"، "علنی" و "گسترده" از موسوی و خاتمی وسعت بخشد چرا که هیچ فشاری به دولت ایران بدون تقویت جریانهای طرفدار غرب در ایران کارساز نیست".
وی در بخش پایانی سخنانش میگوید: "همین حالا هم این موضوع پنهانی نیست که ما از موسوی و خاتمی حمایت میکنیم اما علنی شدن این حمایت، همزمان با اعمال تحریمها میتواند این فایده را داشته باشد که مردم ایران به این نتیجه برسند که تنها راه رهایی از تحریمها گرایش به این افراد است."
* طبق گزارش وزارت امور خارجه به کمیسیون اصل نود مجلس، حملات به سفارتخانهها، راهپیماییهای معاندانه، کارگردانی و لابی در پارلمان اروپا، از دیگر پروژههای کشورهای غربی در ایام پس از انتخابات بوده است. برخی از نمونههای اقدامات غرب در این رابطه عبارتست از:
* نیروگیری و سازماندهی گروههای ۸ تا ۱۰ نفره در هلند و بلژیک با نام "راهیان سبز" و ... با پرچمهای مختلف
* برگزاری راهپیمایی اعتراضی علیه ایران در کلمبیا که پس از بررسی مشخص شد که به هر نفر از شرکتکنندگان مبالغی پرداخت شده بود.
* فعالیت هستههای دانشجویی در ژاپن و استرالیا که حلقههایی از منافقین و بهاییها با آنها پیوند دارند.
* تعرض و تهاجم به سفارتخانههای ایران در دانمارک، فنلاند، نروژ و سوئد.
*پرتاب کوکتل مولوتف از منزل همسایه آمریکایی سفارت ایران در سوئد.
* انجام اقدامات ضد ایرانی در هلند، انگلیس، فرانسه و نروژ که شدیدترین آنها در هلند و پاریس بود.
* برگزاری تجمع اعتراضی مقابل سفارت ایران در پراگ
* همچنین گزارشها نشان میدهد مجموعه تحریمهای جدید علیه ایران بویژه در بخش هواپیمایی با مشورت جریان فتنه و به قصد حمایت از آنها از طریق ناراضی سازی مردم انجام شده است.
ب - زمینهها و عوامل داخلی:
اما در صحنه داخلی، پیشینه وقایعی را که منجر به فتنه پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم شد باید حداقل در ۲۰ سال قبل جستوجو کرد. پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره) بعضی عدالت را پیش پای توسعه قربانی کردند و سپس با ترویج روحیه مصرفگرایی و تجمل، از ادبیات و آرمانهای انقلاب فاصله گرفته و زمینه را برای حمله وسیع فرهنگی و اعتقادی دشمن علیه ایران اسلامی آماده ساختند.
با وجود تصریح مکرر مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) مبنی بر شدت تهاجم فرهنگی دشمن، مرعوبین غرب با اعمال برخی سیاستهای مشکوک فرهنگی و امنیتی - سیاسی، زمینه برای بازگشت بسیاری از عناصر ضد انقلاب گریخته از کشور، مهیا شد و با افزایش زاویهگیری از اهداف نظام، همانگونه که خاتمی در اولین نطق خود پس از ریاست جمهوری مطرح کرد، دولت کارگزاران مسیر روی کار آمدن دولت اصلاحات را هموار ساخت.
زاویهگیری از اهداف نظام توسط افراطیون دوم خردادی به اوج خود رسید و حالتی بسیار صریحتر و علنیتر پیدا کرد. مدعیان گفتمان توسعه سیاسی نیز در عرصههای مختلف سیاست، امامزدایی و انقلابزدایی را در دستور کار خود قرار دادند و با حاکم شدن نوعی لیبرالیسم جزمی و منحط عرصه فرهنگی کشور، بسیار از منابع دولتی، در اختیار منحرفترین جریانهای مدعی روشنفکری قرار گرفت، تا آنجا که به تعبیر رهبر معظم انقلاب (مدظلهالعالی)، انبوهی از مطبوعات کشور به پایگاههای دشمن تبدیل شد.
تلاش وسیع برای هتک و هدم مبانی ارزشی و باورهای انقلابی مردم نتیجه حضور همین عناصر در عرصههای تولید فکر و حمایت و پشتیبانی بیدریغ دولت از آنها بود.
به این ترتیب برای نخستین بار در تاریخ انقلاب اسلامی، دولت و دستگاه اجرایی در قامت اپوزیسیون نظام ظاهر شد.
در عرصه سیاست خارجی نیز در این دوران قبح رابطه با کشورهایی که دشمنی آنها با انقلاب اسلامی و میراث امام ثابت شده بود، مورد نفی و انکار قرار گرفت. و حتی کسانی از مشاوران دولت به صراحت گفتند باید هژمونی آمریکا را پذیرفت و به آن عادت کرد و سودای ایستادن در مقابل آمریکا را از سر بیرون برد؛ چرا که اساساً امکان پیروزی بر آمریکا در جهان کنونی وجود ندارد. در این برهه یکی از مشاوران دبیر شورای عالی امنیت ملی این ایده را حتی به اسرائیل هم بسط داد و گفت باید مسئله رابطه با اسرائیل را از سطح ایدئولوژیک فروتر آورد و آن را در سطح منافع ملی ارزیابی کرد! همین طرز تفکر بود که باعث شد در مقطعی کل برنامه هستهای فقط به خاطر خوشایند غرب تعطیل شود.
با ظهور دولت نهم در تیرماه ۱۳۸۴ به یکباره این سیستم دچار لرزشی اساسی شد ویژگیهای فضای اصولگرایی موجب شد که پیوند آسیبدیده دولت - ملت به سرعت ترمیم شود و در کنار برخی از زخمخوردگان داخلی، حتی برخی قدرتهای خارجی هم نگران شوند که با تداوم این روند دیگر هرگز نخواهند توانست جلو راه تبدیل شدن ایران به یک قدرت بلامنازع منطقهای و جهانی را سد کنند.
حمایتهای رهبر معظم انقلاب از کلیت مشی دستگاه اجرائی کشور که البته نه حمایت از یک شخص یا جریان خاص بلکه حمایت از گفتمان مردمی، انقلابی و خدمتگذار بودن دولت بود، بر نگرانی دشمنان خارجی و داخلی میافزود.
مطابق مجموعه اطلاعات موجود، خشم و سرخوردگی مجموعه عوامل داخلی و خارجی علیه این وضعیت چنان شدت گرفت که در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری دهم و در حالی که سرویسهای اطلاعاتی غربی هیچ برآورد روشنی از عواقب طراحیهای خود نداشتند به دلیل اصرار برخی عناصر فعال داخلی و لابی عناصر خارجنشین فعال در مؤسسات بینالمللی، سناریوی کودتای مخملی در دستور کار دشمنان انقلاب اسلامی قرار گرفت.
هدف بنیادی این سناریو، براندازی دولت و متعاقب آن، زمین زدن رهبری نظام جمهوری اسلامی بود و در اثر تلاشهایی که انجام شد، برای نخستینبار سنگینترین طراحی ممکن برای تحقق این هدف در دستور کار همه نیروهای داخلی و خارجی قرار گرفت که توانسته بودند روی شعار محوری "نه، به گفتمان انقلاب" توافق کنند. منابع و اسناد، نشاندهنده آن است که جریان برانداز داخلی در یک هماهنگ استراتژیک با غرب و به ویژه امریکا، در تحقق هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی میاندیشیده است.
یکی از نزدیکترین افراد به سران فتنه ۸۸ در اعترافات خود میگوید: "جریان اصلی طراحی کننده فتنه در داخل، آماده بود برای زمین زدن دولت هر مقدار منابع مالی که لازم است فراهم بیاورد و با هر کسی حتی ضد انقلاب یا هر گروه دیگری ائتلاف و همکاری کند.
به این ترتیب صحنه گردانان نظام سلطه، جبهه گستردهای را شکل دادند که از هیچ اقدامی برای وارد آوردن یک ضربه کاری به رهبری نظام فروگذار نمیکرد. برای ایجاد هماهنگی در میان این طیف وسیع، جلسات و حلقههای متعددی شکل گرفت که نقش اتاق فکر فتنه را ایفا میکردند.
از جمله قدیمیترین این جلسات جلسه صبحانه 22 است که از سال 86 به صورت هفتگی با حضور طیف کثیری از اصلاح طلبان و با هدف اقناع خاتمی جهت پذیرفتن کاندیداتوری و زمینهسازی برای حضور در انتخابات تشکیل میشد.
سلسله جلسات بنیاد باران نیز با حضور خاتمی و 100 نفر از وزرا و معاونین دولت سازندگی و دوره اصلاحات تشکیل میشد و در آن موضوعاتی مانند سیاستهای کلان و پشتیبانیهای تدارکاتی از قبیل راههای جذب سرمایه از داخل و خارج برای ستادهای تبلیغاتی، مورد بحث قرار میگرفت.
علاوه بر این میتوان از سلسله جلسات دفتر مهدی هاشمی نیز که با هدف حضور و مهیا کردن شرایط پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات تشکیل میشد یاد کرد که به تعبیر خودش توانسته بود از طریق این جلسات، یک اتاق جنگ کامل به وجود بیاورد.
گروه مشاوران موسوی نیز جلسات منظمی را برای سازماندهی تیم خود برگزار میکردند این گروه شامل بهزادیان نژاد، محمدرضا حسینی بهشتی، علیرضا حسینی بهشتی، عرب مازار، باقریان، حاضری، مومنی، امیرارجمند، عابدی جعفری، علیرضا بهشتی شیرازی و فروزنده پور بود.
مشاوران موسوی با حمایت و نظرات وی موسسات و گروههای مختلفی را راهاندازی کرده بودند که عبارتند از:
-توسعه دانش و پژوهش ایران
-تحقیقات و توسعه علوم انسانی
-مطالعات فرهنگی و تمدن ایران زمین
-دین و اقتصاد
-مؤسسه گفتمان جهانی مسلمانان
-جمعیت توحید و تعاون
جمعیت توحید و تعاون یکی از فعالترین گروههای تأسیس شده توسط موسوی بود که با هدف تدوین گفتمان انقلاب اسلامی و پاسخ به این سؤالها که انقلاب اسلامی چه اهدافی داشت و به چه میزان در دستیابی به این هدف موفق بوده، شکل گرفت.
فعالیت این جمعیت در انتخابات 84 به اوج خود رسید که محصول آن یک بسته نظری تحت عنوان "الگوی زیست مسلمانی"بود. این بسته راهکاری برای تبدیل تئوری تهیهکنندگان آن به حرکت اجتماعی بود که با بررسی عملکرد سه دهه جمهوری اسلامی، کارآمدی نظام را نیازمند تغییرات بنیادین اعلام کرده و هدف گفتمان زیست مسلمانی، را هم تبیین و پیشبرد چنین تغییراتی دانسته بود.
اعضای گروه مشاوران موسوی علاوه بر حضور و همکاری در موسسات مذکور، دارای محافل و جلسات اختصاصی نیز بودند که مهمترین محفل این گروه در سالهای منتهی به انتخاباتت ریاست جمهوری دهم جلسات پنجشنبهها و اصلیترین جلسات آن در ایام پس از انتخابات جلسات گروه مشاوران نام داشت.
در پی برگزاری همایشی با عنوان ایران در قرن 21 توسط موسسه دانش و پژوهش ایران و بازتابهای منفی این همایش در محافل سیاسی، موسوی (در یک جلسه خصوصی) از بهزادیان نژاد درخواست کرد تا جمعی از همفکرانش را سازماندهی کند تا درباره مسائل کشور به بحث و تبادلنظر بپردازند. بهزادیاننژاد جمع 14 نفرهای را سازماندهی و جلسات مستمری را دراین موسسه پایهگذاری میکند که به جلسات پنجشنبهها معروف شد.
عناصر تشکیلدهنده این جلسات از اعضای مؤسسات و گروهها بود و در واقع نقطه تلاقی آنها محسوب میشدند. گردانندگان این جلسات، آنها را به چند دوره تقسیم کرده بودند. دورههای چهارم و پنجم جلسات موسوم به پنجشنبهها از مهمترین دورههای برگزاری این جلسات از نظر سیاسی بود که به ترغیب میرحسین موسوی جهت حضور در صحنه انتخابات اختصاص داشت.
مطابق مستندات موجود، مهمترین مباحث مطرح شده در این دو دوره شامل محورهای زیر بوده است:
نقد عملکرد نظام در طی سالیان گذشته
بررسی جریانهای فکری (سروش، شریعتی، فردید، گروههای چپ غیرمذهبی در ایران و ..)
بررسی اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی
بررسی قرائتی از اسلام که با چپ جدید همخوانی داشته باشد
بررسی امکان ایجاد چپ جدید در کشور
در جلسات بعدی موسوی بحث جدید و موقعیت آن در ایران را مطرح کرد و با فرض این نکته که جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی (ره) از آرمانهای اساسی خود فاصله گرفته اعضا به دنبال ارائه مدل جدیدی از حکومت با نگاه سوسیالیسم مذهبی افتاده و در عمل با طرح دیدگاههای چپ جدید درصدد عملیاتی کردن این ایده برآمدند.این مباحث مبنای تهیه الگوی زیست مسلمانی قرار گرفت و پیشنهاد شد که به جای استفاده از عبارت چپ جدید از قرائت امام خمینی از اسلام استفاده شود.
نکته بسیار مهم این است که سنگ بنای پروژه کودتای مخملی دقیقا در همین جلسات گذاشته شد. یکی از اعضای حاضر در این جلسه در یکی از اولین جلسات به لزوم بازپسگیری مواضع از دست رفته اصلاح طلبان از جمله بسیج، مردم، مساجد و دانشجویان اشاره کرد و برای این منظور ساماندهی جنبشی جدید را پیشنهاد میکند.
در جلسات بعدی بر مبنای این پیشنهاد اعضا به تحلیل انقلابهای رنگین پرداخته و سقوط نظام جمهوری اسلامی را از طریق انقلابی همانند انقلاب سال 57 ناممکن دانسته و در نهایت انقلاب نرم را نقطه آسیب نظام معرفی میکنند. بنابر مستندات موجود در این زمینه تیم میرحسین موسوی از مدتها قبل از حدود سال 85 روی موضوع کودتای رنگی ومخملی در ایران فکر و برای عملیاتی کردن آن برنامهریزی کرده بودند.
مجموعه این جلسات که اغلب آنها در زمانی کوتاه و با هدف پیروزی در انتخابات نهم برگزار شد و اصلاح طلبان مدتها قبل از آن تعبیر به مرگ و زندگی کرده بودند، به یک سلسله طراحیهای سیاسی و امنیتی انجامید که فتنه 88 در واقع سرجمع آنها بوده است. خلاصه برخی از مهمترین طراحیهای انجام گرفته در این جلسات چنین است:
1- تدوین مانیفست براندازی در حزب مشارکت:
پس از انتخابات 22 خرداد سندی محرمانه با عنوان سند تأملات راهبردی در منزل یکی از اعضای حزب مشارکت کشف شد که تمامی صفحات آن مهمور به مهر حزب مشارکت بود. سند تاملات راهبردی نظام، سندی رسمی و دربرگیرنده نگاه حزب منحله مشارکت به نظام جمهوری اسلامی و برنامههای آینده آن به عنوان یک حزب سیاسی است.
محتوای این سند نشان دهنده بیاعتقادی عمیق حزب مشارکت به مبانی نظام و برنامهریزی تفصیلی آن جهت ضربه زدن به ساختار نظام است.
به گونهای که میتوان فتنه 88 را نسخه اجرایی آن دانست. سند تاملات راهبردی ساختار حقوقی و حقیقی قدرت در نظام را به مثابه نظام سلطانی و دیکتاتوری ارزیابی و تاکید میکند که باید به این ساختار ضربه زد و آن را شکست. همچنین تاکید میکند که به وجود آمدن هر گونه تهدید برای کلیت نظام جمهوری اسلامی برای حزب مشارکت و مجموعه اصلاح طلبان فرصتی است که باید از آن برای چانهزنی با نظام و گرفتن امتیازهای بیشتر استفاده کنند.
2- زیر سؤال بردن پیشاپیش سلامت انتخابات با مطرح کردن احتمال وقوع تقلب: در همین راستا و با هدف اعتماد زدایی از نهادهای رسمی ناظر بر انتخابات، کمیته صیانت از آرا تشکیل و توسط افرادی چون مهدی هاشمی به فناوریهای پیشرفته مجهز شد.
بهزاد نبوی در این مورد گفته است بحث صیانت از آرا همیشه و خصوصاً پس از آنکه احساس میشد وزارت کشور و شورای نگهبان هم موضع نیسنند در بین اصلاح طلبان مطرح بود.
مصطفی تاجزاده نیز در نمایشگاه مطبوعات 1387 طی اظهاراتی علنی میگوید: چنانچه فاصله آرا کاندیداها زیاد باشد قطعا تقلب رخ داده است. در همین راستا ابطحی نیز در اعترافات خود گفته است اصلاح طلبان برای باخت احتمالی برنامهریزی کرده بودند که از ماهها قبل مسئله تقلب را مطرح کنند. کمیته صیانت از آرا تشکیل دهند که اگر رای نیاوردند از آن استفاده کنند تاحداقلی انتخابات را به مرحله دوم بکشانند. جالبتر از همه اظهارنظر مربوط به مهدی هاشمی است که در 20 خرداد 88 است که به زنگنه میگوید همه چیز را برای صیانت از آراء آماده کرده و یک اتاق جنگ درست کردهام.
مقصود مهدی هاشمی در این جا پروژهای است که میتوان آن را پروژه ارتباط پیامکی خواند چند روز پیش از انتخابات پروژهای منبی بر اینکه پیامکی لحظه به لحظه با نمایندگان موسوی حاضر در پای صندوقهای رای که توسط مهدی هاشمی طراحی و نرم افزاری هم برای آن نوشته شده بود کشف شد.
این پروژه جهت رصد مستمر و دائمی حوزههای اخذ رای و ابطال آرای صندوقهایی که رای موسوی در این پایین بود پیشبینی شده بود که در شب 21 خرداد مورد ضربه اطلاعاتی قرار گرفت و خنثی شد. نکته مهم در اینجا این است که جریان فتنه در ایام انتخابات سال 88 کاملا نسبت به این موضوع که تقلبی صورت نگرفته و باخت موسوی محصول عدم اقبال مردم به او بوده علم کامل داشت اما با هدف استفاده از ظرفیت وی برای انجام پروژه کودتای مخملی و به خیابان کشاندن بخشی از مردم به طور سیستماتیک و سازماندهی شده بحث تقلب را به وی القا کرد.
به عنوان نمونه یافتههای اطلاعاتی مفصلی وجود دارد که نشان میدهد مجموعه نظرسنجیهای ارائه شده به موسوی از جانب مهدی هاشمی جعلی و با هدف آماده کردن ذهن وی برای طرح بحث تقلب بوده است.
همچنین یک کد اطلاعاتی دیگری وجوددارد که نشان میدهد یکی از استراتژیستهای برجسته جریان دوم خرداد یک هفته قبل از انتخابات میگوید: علاوه بر این افرادی مانند محمد خاتمی و موسوی خویینیها قبل از انتخابات به صراحت گفته بودند که عقیده ندارند نه موسوی و نه هیچ کس دیگر قادر به پیروزی بر احمدینژاد باشد و تاکید کرده بودند که دولت وی تکرار خواهد شد.
بنابر این طرح موضوع تقلب از جانب سران جریان اصلاحات یک دروغ گویی عمدی با هدف پیشبرد پروژه کودتای مخملی بوده است نه شبههای که آنها مایل به رفع آن باشند.
3- حذف احمدینژاد به هر قیمت: یکی از استراتژیهای توافق شده در جلسات محفلی جریان فتنه این بود که به هر قیمت ممکن مانع تکرار دولت نهم شوند. ادبیات فتنهگران در این مورد به گونهای است که میتوان از آن نتیجه گرفت هدف نهایی آن ها این است که به دولت بسنده نکنند و نظام را به تسلیم در مورد مطامع خود وادار نمایند. در واقع حذف احمدینژاد اساسا به این دلیل به عنوان هدف اصلی انتخاب شد که تصور میکردنتد حذف او به معنای ارد آمدن یک ضربه اساسی به نظام است. حسین مرعشی در این مورد میگوید: تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد فقط رای نیاوردن احمدینژاد است تاجزاده نیز در گفتوگو با ابطحی گفته است: اگر هیچ کدام (کروبی و موسوی) قبول نکردند که به نفع دیگری کنار بروند مهم نیست. ما فقط اگر بتوانیم احمدینژاد را از صحنه خارج کنیم، کار خوبی کردهایم.
4- سیاه نمایی و تخریب کلیت نظام و ارائه فضای یاسآلود توسط کاندیداهای معترض
مهمترین جبنه این محور از سند تاملات حزب مشارکت این بود که با اتهام زنی سازمان یافته و دروغ گو خواندن دولت آن را نزد افکار عمومی ناکارآمد و بیاعتبار جلوه دهند و زمینه را برای باور پدیر کردن دروغ بزرگ تقلب که بنا بود که بعدا گفته میشود فراهم آورند. علاوه بر این مطابق مستندات موجود برخی از چهرههای شاخص جریان اصلاحات مکرار به میر جسین موسوی القا میکردند که دولت را دروغگو خطاب کند تا به تعبیر یکی از آنها (سعید حجاریان) کار به جایی برسد که حتی اگر دولت گفت ماست سفید است هم کسی باور نکند.
5- برنامهریزی منسجم جهت ایجاد جنبشهای اجتماعی فراگیر و خیابانی کردن آنها
این امر با هدف توانمندسازی جبهه معارض نظام و تشدید بحرانهای امنیتی به گونهای که نظا ناچار شود برای مهار آن به مخالفان امتیاز بدهد انجام شد. گواه این مطلب درج مقالهای در روزنامه کلمه در تاریخ 6/3/88 با عنوان "آن موج که به هوا خاست" به قلم محمدرضا تاجیک است که صراحتا به تائید آشوبهای خیابانی میپردازد.
وی در این مقاله و در پوشش بحثی نظری نوشته است:خیابان جایی است که در آن نظم و نظام مسلط به چالش کشیده میشود و مشروعیت و مقبولیت آن مخدوش میشود.
اعترافات برخی از طراحان این موضوع نشان میأهد که باور سران فتنه این بوده است که فقط در صورتی که فضا را امنیتی کرده وحجم زیادی از مردم را به خیابان بکشانند میتوانند از نظام امتیاز بگیرند لذا بنا داشتند به هر قیمت ممکن این کار را انجام بدهند.
تعبیر یکی از بازداشتشدگان در این مورد این است که بنا داشتیم به هر قیمت ممکن اینکار را انجام بدهند. تعبیر یکی از بازداشتشدگان در این مورد این است: که بنا داشتیم به هر قیمت ممکن مردم را به خیابان بیاوریم حالا اگر باختیم به بهانه تقلب و اگر بردیم به بهانه جشن.
یافتههای نهادهای مسئول نشان میدهد که موضوع مناظرههای انتخاباتی- اگرچه در آنها خطاهایی رخ داد فقط یک عامل فرعی بوده و جریان اصلاح طلب با اهدافی که به آنها اشاره کردیم بنا داشته به هر شکل ممکن بخشی از مردم را به خیابان بکشانند و آن را به سمت درگیری با نظام سوق دهد.
بر اساس شواهد و اعتراف مستدل متهمین کودتای انتخاباتی در ایران کاملا از پیش طراحی شده و طبق جدول زمانبندی و مراحل کودتای مخملی پیش رفته بود به گونهای که بیش از 100 مورد 198 مورد دستورالعملهای جین شارپ، برای کودتای مخملی اجرا شده بود با بررسی کلی جریان فتنه مشخص میگردد یکسری افراد در این سناریو نقش فعالتری را ایفا میکردند.
یک آمار کاملا مستند موجود نشان میدهد دستگاههای اطلاعاتی و قضایی در چند ماه اوج فتنه 32 عضو موثر نفاق، 12 عضو فعال نهضت آزادی، 15 عضو برجسته بهائیت، 7 چپ مسلح مارکسیست، 9 جاسوس بسیار فعال، 3 عضو گروهک تندر، 2 سلطنت طلب، 3 تروریست مرتبط با رادیو فردا و یک ملی مذهبی را دستگیر کردهاند که همه آنها تاکید دارند به دلیل مناسب دیدن شرایط در اثر اقدامات موسوی، کروبی،خاتمی و... دست به ارتکاب جنایت علیه ملت ایران زدهاند.
و آخرین نکته تلاش برای برقراری پیوند ارگانیک با خارج از ایران از جانب سران فتنه است. مستندات قطعی اطلاعاتی موجود نشان میدهد موسوی، کروبی و خاتمی در جلساتی که در تابستان 1389 برگزار شده رسما افرادی را به نمایندگی از خود در خارج از ایران معرفی نمودهاند و این افراد اکنون در چارچوب تشکلی به نام شورای هماهنگی راه سبز امید در ارتباط مستمر و دائم با سرویسهای اطلاعاتی بیگانه هستند.
تشکیک در سلامت انتخابات دو ماه قبل از انتخابات از تریبون نماز جمعه بهترین زمینه برای بهرهبرداری جریان فتنه بود.
میرحسین موسوی از عواملی بود که بیشترین نقش را در اجرای فتنه داشت در آستانه انتخابات طی مصاحبهای با مجله تایم با اشاره به اینکه هدف فراتر از پیروزی در انتخابات است موضع خود مبنی بر عناد با نظام را نشان داد و اعلام کرد: تجمعات خیابانی چشمگیر هفتههای گذشته احتمالا ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت.
در واقع دگرگونی و تغییر در ساختار قدرت با فشار بر رهبری در جهت پذیرش بیشتر افکار عمومی رخ خواهدداد. وی همچنین ادامه میدهد: تغییرات مدتهاست که آغاز شده است.
تنها گوشهای از این تغییرات به پیروزی در انتخابات مربوط میشود و بخشهای دیگر تغییر ادامه خواهند یافت و هیچ عقب گردی در کار نخواهد بود.
موسوی در راستای برنامههای از پیش طراحی شده به ابیاری بذر تردید کاشته شده در دل مردم توسط دیگران پرداخت و با هدف القای جعل و تقلب در انتخابات و تشویش اذهان عمومی طبق یک الگوی انقلاب رنگی، خود را پیروز انتخابات معرفی کرد و هر نتیجهای غیر از آن را نشان دهنده تقلب مطرح کرد و از هیچ تلاشی جهت آماده سازی اذهان برای درگیری و آشوب فراگذار نکرد آنچنمان که در بیانیه ستاد انتخابات وی قبل از برگزاری انتخابات آمده است: پیروزمندان انتخابات آینده نیازی به ایجاد درگیری و تشنج ندارند.
همچنین بر اساس اعترافات بدست آمده از متهمین مجریان این جریان با اعتقاد به عدم امکان تقلب از چند ماه پیش از برگزاری انتخابات خط تقلب در انتخابات را در کانون توجهات خود قرار دادند و به گونهای زمینه چینی کردند که اگر کاندیدای مورد نظر آنان در انتخابات پیروز نشد این حرکت را یک کودتا در آرای مردم تلقی کنند.
موسوی خوئینیها در تصریح هدف از این برنامه بیان کرده است: ما نباید فتیلهای بحث تقلب در انتخابات را پایین بکشیم چون موقع جر زدن لازم میشود. در این راستا میتوان به تشکیل کمیته صیانت از ارا توسط مهدی هاشمی با هدف اعتماد زدایی از نهادهای رسمی ناظر بر انتخابات و مصاحبه تلویزیونی نزدیکان هاشمی یک روز قبل از انتخابات و غیره اشاره نمود.
موسوی بلافاصله بعداز انتخابات به مدد رسانههای بیگانه و اپوزیسیون و شبکههای اجتماعی خود با کوبیدن بر طبل خط امامی بودن با انتشار بیانیههای متعدد غیرقانونی و کذب اقدام به زیر سؤال بردن انتخابات و دولت قانونی دعوت به ادامه آشوبها، القای بیاعتمادی به نظام آموزش و مدیریت شبکه سازی اجتماعی نمود.
به نظر میرسد یکی از اهداف انتخاب موسوی برای انتخابات ریاست جمهوری دهم از سوی جبهه طرفدار موسوی با توجه به تجربه استعفا موسوی در زمان حضرت امام خمینی مبنی بر مقابله با رهبری این بود که وی در صورت شکست در پرده آخر با طرح ادعای تقلب باز هم عدهآی (هر چند اندک) را فریب داده و به خیابان بکشد تا با متشنج کردن اوضاع و کشته گرفتن از مردم بیگناه و مسائل بعدی آن به بهانه خون خواهی و قیام برای دفاع از مظلوم، اغتشاشات را دامن زده تا به فتنهای تبدیل شود.
سپس از این راه رهبری را تحت فشار قرار داده و در این میان افراد موجه نیز با نامههای سرگشاده و یا سکوت خود آتش این فتنه را شعلهور کرده و رهبری را به پذیرش خواستههای خود وادار کنند.
با وجود آنکه موضع محمد خاتمی پیش از انتخابات مبنی بر این بود که در ایران تقلب ممکن نیست با اقدامی زیرکانه در راستای تحقق پروژه القای تقلب روز جمعه 22 خرداد هنگام انداختن رای خود به صندوق یعنی در حالی که هنوز چند ساعت بیشتر از آغاز رایگیری نمیگذشت ذهنها را برای پذیرش ادعای تقلب آماده کرد: همه شواهد امر حاکی است موسوی انتخابات را برده است اما من پیش گو نیستم.
از این زمان به بعد خاتمی مطابق الگوی رفتاری پیشین خود با وجود پیاده سازی سناریوی غرب خود را از مظان اتهام دور نگه داشت.
وی هیچ گاه در مواضع سخنرانیها و بیانیههایش از واژه تقلب استفاده نکرد اما با پیشنهاد تشکیل کمیته بیطرف که بعدها با عنوان طرح رفراندوم ارائه کرد بخش دیگری از این سناریو را به اجرا درآورد.
پس از حوادث روز عاشورا که شکست فتنه بر همگان مبرهن گشت، خاتمی با ادبیات متفاوتی سخن گفت: انشاءالله امسال هم ایرانیان با هر گرایش و موقعیتی سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی راگرامی خواهند داشت امری که به طور قطع متعلق به یک جناح یا بخش خاصی از جامعه نیست.» این سخنان خاتمی در حقیقت اجرای یکی از دستورالعملهای ارائه شده در فرمول 'جین شارپ' مبنی بر عقبنشینی بعد از ناکامی فتنه است.
«مهدی کروبی» نیز یکی دیگر از بازیگران اصلی فتنه 88 بود، گر چه نمیتوان او را از طراحان اصلی "فتنه" نام برد ولی وی نقش مهمی در اجرای این سناریو جهت براندازی نرم ایفا نمود.
تا حدود دو ماه پیش از انتخابات، کروبی عمده تلاش سیاسی خود را بر مرزبندی با جناح تندرو جبهه اصلاحات قرار داد و تلاش میکرد تمایز میان خود و آنها را شفاف کند اما با نزدیک شدن به انتخابات وضعیتی کاملاً متفاوت پیدا کرد و با وجود آنکه خود یکی از کاندیداتورهای ریاست جمهوری دهم بود، در جبهه حامیان موسوی قرار گرفت.
مبارزه کروبی در این جبهه پس از انتخابات شدت گرفت، او که تا هنگام رأیگیری هم تأکید بر سلامت انتخابات داشت، پس از انتخابات به عنوان یکی از عاملان همیشه در صحنه فتنه، با نامهها و بیانیههای خود مبنی بر شبههافکنی و تردیدافکنی در خصوص سلامت انتخابات، القای عدم مقبولیت و مشروعیت دولت و ابطال انتخابات، آتش بیار معرکه شد.
علاوه بر این کروبی در طرح کشتهسازی فتنه و حمایت از اغتشاشگران بازداشت شده به منظور موجسواری بر احساسات مردم به خوبی نقشآفرینی نمود.
بررسیها حاکی از آن است که تلاشهای کروبی و برخی اطرافیان وی در حوادث پس از انتخابات، به منظور خروج کروبی از انزوای شدید برآمده از انتخابات (330 هزار رأی) و نشان دادن این موضوع بود که او همچنان مهم و اثرگذار است.
3- تحلیل محتوای مواضع و اقدامات مجرمانه جریان فتنه و راهبرد آنها:
مجرمانه بودن مواضع و اقدامات جریان فتنه را میتوان از طریق مواضع اصحاب فتنه در مطبوعات و بیانیهها و مصاحبههای ایشان، به اثبات رساند و در این گزارش به چند راهبرد اصلی آنها بسنده میکنیم:
1- راهبرد ابطال انتخابات و اغتشاشگری در خیابانها
با پایان یافتن انتخابات و شکست موسوی، این گروه راهبرد ابطال انتخابات را در پیش گرفتند و با استفاده از ترفندها و فشارهای گوناگون از جمله موارد زیر، سعی در رسیدن به خواستههای خود داشتند:
1- تحریک مردم به ادامه اعتراضات خیابانی
2- تلاش برای گسترش اعتراضات به شهرهای دیگر
3- تحریک علما و مراجع نظام تقلید و تلاش برای تأثیرگذاری بر نظرات آنان
4- استفاده از اهرم حمایت برخی دول غربی
2- راهبرد شبکهسازی اجتماعی
در ادامه مسیر اعتراضی، علیرضا بهشتی از عناصر اصلی گروه مشاوران موسوی، مسئولیت بررسی وضعیت جنبش و تهیه راهبردهای جدید را برعهده گرفته و پس از انجام یک کار منسجم اطلاعاتی جزوهای در 43 صفحه تهیه و آن را در آذر ماه سال 88 تحویل گروه میدهد تهیهکنندگان این جزوه، شبکهسازی اجتماعی را بهترین روش ادامه مبارزه عنوان نمودند.
جزوه مذکور برای تعدادی از عناصر اصلی گروه مشاوران تشریح در اختیار آنان قرار داده شده و از تمامی روشهای پیشنهادی در ایام پس از انتخابات استفاده شده است.
به طور کلی کارآمدی شبکهسازی اجتماعی از آن روست که اعضای شبکه ارتباط نزدیک برقرار میکنند؛ به همین جهت پذیرش نظرات و اخبار منتشر شده در شبکه بدون در نظر گرفتن درصد صحت آن بسیار آسان است و عمدتا طراحی چنین شبکههایی با اهداف خاص سران آن صورت میگیرد.
نوع طراحی و شبکهسازی جریان فتنه به نحوی بود که اولاً در صورت وجود اخلال در وسایل ارتباطی جریان میتوانست برای انتشار و بزرگنمایی اخبار از این شبکه استفاده کنند و ثانیاً انتشار شایعه پذیرش اخبار در این شبکه به جهت انسانی بودن آن سهلتر بود.
از آن رو که این شبکه با هدف تخریب نظام و کمک به تشنجآفرینی طراحی شده بود، در زمره اقدامات مغایر با قانون قرار میگیرد.
3- راهبرد تداوم اغتشاشات خیابانی
با گسترش اغتشاشات خیابانی، ضرورت تحلیل روند و سازماندهی اغتشاشگران و همچنین تحرکات ایذایی آنان، در میان عناصر جریان فتنه دنبال میگردد.
در همین ایام «محمدرضا تاجیک» اقدام به تهیه جزوهای با عنوان «چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما» مینماید که در آن جزوه، ضمن بررسی وضعیت جنبش موسوم به سبز در ایام پس از انتخابات، راهکارهای متعددی را نیز برای ادامه جنبش پیشنهاد نموده است، برخی از مهمترین این راهکارها عبارتست از:
1- پذیرش رهبری متکثر
2- ساماندهی انبوهی از رسانههای حقیقی و مجازی
3- راهاندازی جنگ قرائتها از دین و قانون
4- سازماندهی افراد و شخصیتهای مؤثر سراسر کشور
5- استفاده از امکانات و مقدورات انسانی و غیرانسانی خارج از کشور
6- هدایت اعتراضهای مختلف در یک مسیر
7- پیگیری حقوقی وضعیت زندانیان
8- راهاندازی کمپین امضای میلیونی
9- ارتباط با مراجع و روحانیون ذی نفوذ
10- خلق مناسبتها و برنامهریزی برای بهرهبرداری از آن
4- اقدامات و فعالیتهای گروه مشاوران فتنهگران
گروه مشاوران «میر حسین موسوی» در ایام منتهی به انتخابات و ماههای پس از آن، فعالیتهای و اقدامات جمعی و مجرمانه مختلفی انجام دادند که از جمله مهمترین این فعالیتها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- تشکیل کمیته صیانت از آراء
2- صدور بیانیههای میرحسین موسوی
3- تشکیل کمیته پیگیری امور آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات با علم به دروغ بودن بسیاری از ادعاها
4- اقدامات رسانهای با هدف ایجاد اغتشاش
5- برگزاری جلسات گروه مشاوران با هدف طراحی عملیات ناامنی و فریب
6- تهیه گزارش موسوم به 370 صفحهای
این گزارش، توسط گروه دیدهبانان سبز انتخابات، ده روز پس از سخنان مقام معظم رهبری مبنی بر این که انتخابات تمام شده است و معترضان نتوانستهاند دلیلی برای وقوع تقلب در انتخابات ارائه دهند، تهیه شد.
این گروه بیش از سیصد و هفتاد صفحه از مستندات خود را در اثبات تقلب و تخلفهای گسترده در انتخابات دهم ریاست جمهوری منتشر کردند.
4ـ الگوپذیری فتنه ۸۸ از مدلهای براندازانه جنگ نرم( فتنه ۸۸، مصداقی از مدل نافرمانی مدنی جین شارپ)
بررسی دقیق و تطبیقی مجموعه سخنان و عملکرد سران معترض به انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، نشان میدهد الگوی رفتاری آنها از تئوریهای نظریه پردازان حکومتها در غرب برداشت شده بود که از آن به انقلابهای رنگی یا مخملی یاد میشود. بنابر اسناد و اعترافات متهمین جریانات پس از انتخابات، در اغلب موارد از 198 دستورالعمل جین شارپ برای مبارزات خشونت پرهیز و نافرمانی مدنی الگوبرداری شده است.
اسناد درون گروهی حزب مشارکت واقعیتهای تلخی را روشن میسازد. در جلسه کمیسیون تدوین استراتژی حزب که در تاریخ ۱۹ تیرماه 1378 تشکیل گردید پس از بیان مدلهای مختلف برای در دست گرفتن قدرت آقای حجاریان با اشاره به مدل جین شارپ برای کودتای مخملی با تاکید بر فشار از پایین و استفاده تودهای، آن را این گونه تبیین میکند:
این راه که یعنی جلوی پارک ملت و این طور جاها شلوغ راه بیفتد و کمکم از این گوشه و آن گوشه شروع بشود و یک کارگر بشود رهبر برود با رژیم چنانه بزند. آقای تاجزاده ضمن برشماری مدلهای در دست گرفتن قدرت در کشور میگوید: راه چهارم هم سلاح آمریکاست و انقلاب مخملی که من موافق راه چهارم هستم، تئوری جین شارپ و براندازی نرم خارجی و اینها هم در همین راه چهارم است محمدرضا خاتمی میگوید: در عین اینکه پشتوانه داخلی را حساب میکنیم پشتوانه خارجی را هم حساب کنیم. تاجزاده میگوید: این همان مدل چهارم است، مدلی که در برخی از کشورها به صورت مخملی اتفاق افتاد و دو تا کار میکنند یعنی اینکه شما در جامعه چطوری NGO بزنید و دوم اینکه آمریکا چه کمکهایی برای گسترش روند دموکراسی خواهد کرد.
علاوه بر این همانطور که گفته شد و مستندات آن در پیوست این گزارش موجود است موسوی در جلسات داخلی خود از سال 1385 روی مدل براندازی مخملی با الگوگیری از انقلابهای رنگی کار میکرده است.
به عنوان نمونه "جین شارپ" در کتاب از دیکتاتوری تا دموکراسی به بیان روشهای مبارزههای خشونت پرهیز و روشهای براندازی مسالمتآمیز دولتها اشاره میکند. تمرکز بر روی تئوری شارپ مبنی بر ضرورت ایجاد همبستگی اجتماعی و تشکیل هستههای به هم پیوستهی حاصل از پیوند خرده جنبشهای اجتماعی همان موضوعی است که موسوی نیز با رونوشتبرداری کامل از نسخهی وی در بیانیه شماره ۱۱ خود نوشته است:
اولین قدم در راه حل پیشنهادی اینجانب آن است که ما ایرانیان، در هر کجای جهان که هستیم، باید این هستههای اجتماعی را در میان خود تقویت کنیم.
باید خانههایمان را رو در روی یکدیگر بسازیم؛ به تعبیر قرآن خانههای خود را قبله قرار دهیم، یعنی به این هستههای اجتماعی که واحدهای بنیادین جامعه ما هستند بپردازیم، ... یعنی اگر تا بیش از این هر دو ماه یک بار همدیگر را ملاقات میکردیم اینک هفتهای دو بار گرد هم جمع شویم. قدرت شبکههای اجتماعی ما در این امر است.
جمعهای خویشاوندی، همسایگی، دوستی، جلسات قرآن، هیئت مذهبی، کانونهای فرهنگی و ادبی...، هر کدام از ما در چندین نمونه از این زیر مجموعههای کوچک عضویت داریم... تجربههای اخیر نشان داد خورده رسانههایی که از این روابط زاده میشوند، میتوانند سریعتر و موثرتر از هر رسانه عمومی دیگر عمل کنند، مشروط بر آنکه ظرفیتهای این شبکه از طریق توافق برروی یک آرمان بزرگ به فعالیت برسد.
آموزش شیوههای عملیاتی مبارزه بدون خشونت پیش از انتخابات در سایتهای متعدد وابسته به فتنهگران از جمله گذار، بیشمار، ارتش سبز، گرین سوروس و .... و نحوه اغتشاش و آشوب آنها در حوادث پس از انتخابات، کپیبرداری آنها از آموزههای شارپ در جزوه 198 روش نافرمانی مدنی را به وضوح نشان میدهد.
هم زمان با تئوریسازی منطبق با براندازی در داخل کشور عدهای ضد انقلاب خارجنشین نظیر عطاءالله مهاجرانی، محسن کدیور، اکبر گنجی، عبدالکریم سروش، ابوالفضل بازرگان در مجموعه اقداماتی هماهنگ در راستای پروژه بی ثباتسازی امنیت داخل کشور سناریویی را مبنی بر اجماع نهادهای بینالمللی علیه نظام اسلامی به اجرا درآوردند.
در بخشهایی از این سناریو صدور بیانیههای متعدد دال به وجود خفقان و دیکتاتوری در نظام اسلامی، نقض گسترده حقوقبشر، سلب آزادی عمومی، پایمال شدن حقوق مردم انتخاب نماد رنگی یعنی رنگ سبز در تبلیغات انتخاباتی، پیشبینی وقوع تقلب در انتخابات، درخواست ابطال انتخابات و لشکرکشی خیابانی، تقویت شبکههای اجتماعی و بر هم زدن نظم و امنیت کشور وجود داشت.
همگی موارد منطبق با رخدادهای منتهی به وقوع انقلابهای مخملی در کشورهای دیگر است که به وضوح گویای پیروی معترضان از نظریات تئوری پردازان براندازی در غرب به خصوص جین شارپ میباشد.
نکته کلیدی در این میان آن است که صرف نظر از الگوی شارپ و تطبیق صد درصدی وقایع فتنه ۸۸ با آن، الگوی رفتار فتنه گران با الگوهای کلاسیک کودتای مخملی هم کاملا تطبیق داشته است. در تمامی نمونههای شناخته شده کودتای مخملی به کمک عوامل رسانهای و اطلاعاتی غرب از قبل از انتخابات مردم را به خیابان میکشاند و اعلام میکند که اگر نام کسی غیر غز وی به عنوان پیروز انتخابات اعلام شود حتما در انتخابات تقلب شده است.
پس از انتخابات نیز کاندیدای مأمور کودتای مخملی سعی میکند نظام را وادار به خشونت وسیع کند و به این ترتیب زمینه لازم برای حضور بیشتر مردم در خیابان و تبدیل ان به اعتصاب و تحصن فراهم آورد و نهایتا دولت پیروز در انتخابات را ساقط نماید.
این دقیقاً همان فرایندی است که پس از انتخابات رخ داد و با مستندات موجود میتوان مورد به مورد آن را تشریح کرد. تمرینهای خیابانی هواداران موسوی که در قالب گروههای مختلف جذب ستادها شده بودند با فرماندهی ستاد فیطریه و با هدف آمادگی برای آشوبهای پس از انتخابات در طول دهه آخر منتهی به ۲۲ خرداد انجام گرفت. آمار جذب هواداران ستادها حدود ۳۰۰ هزار نفر بوده است.
5 ـ نتیجهگیری:
بررسی سطح گسترده و عمق حوادث پس از انتخابات بیانگر هدف قراردادن اسلامیت و جمهوریت نظام و منافع و وحدت ملی است که در ردس آن هدف قرار دادن ولایت فقیه و شخص ولی فقیه میباشد. ماجرای فتنه، شیرینی و حضور مشارکت ۸۰ درصدی ملت بزرگ ایران در انتخابات سال ۸۸ را به تلخ کامی مبدل کرد.
در واقع نظام سلطه و ضد انقلاب و فتنهگران از ملت ایران انتقام گرفتند که البته ملت ایران در ۹ دیماه پاسخ آنها را دادند.
هر چه به واکاوی این توطئه بزرگ میپردازیم به ظلم عظیمی که در حق اسلام، انقلاب، نظام اسلامی، امام، رهبری، شهدا، مردم، مسلمانان جهان، آزادگان بیشتر پی میبریم که در گزارش مشروحا به ابعادآن پرداخته شده بر این اساس است که حضور هوشمندانه ملت بزرگ ایران در صحنههای مختلف همچون روز قدس ۱۳ آبان و یومالله ۹ دی ماه و ۲۲ بهمن سال ۸۸ معنا پیدا میکند.
یومالله ۹ دیماه یعنی روز بصیرت و وحدت ملت ایران در سایه ولایت.
یومالله ۹ دی ماه یعنی تجلی عشق ورزیدن آحاد ملت ایران به امام و شهدا و رهبری و روز میثاق با آنها و اعلان برائت از دشمن، روز فرصت شناسی و دشمن ستیزی ملت بزرگ ایران جا دارد که از نعمت بزرگ رهبری این سکاندار کشتی انقلاب به درگاه خداوند کریم شکرگذاری نموده و از قادر متعال تا انقلاب حضرت مهدی(عج) برای رهبر فرزانه، حکیم، بصیر و شجاع حضرت آیتالله العظمی خامنهای طول عمر خواستار باشیم و از خداوند مسئلت داریم به ما توفیق دهد سربازی صادق در رکاب ایشان برای خدمت صادقانه به ملت بزرگ ایران باشیم.