در ایام سالگرد ارتحال امام (ره) و همچنین زعامت حضرت آیتالله خامنهای میزبان این یادگار شهید محراب بودیم تا از خاطرات خود از امام و رهبری انقلاب بگوید.
فارس ـ اشارهای به ورودتان به حوزه علمیه بکنید و بفرمائید چگونه با امام آشنا شدید؟
در ۷ سالگی با پدرم از اصفهان به قم آمدم و در یک حجرهای با ایشان ساکن شدیم و مشغول به درس و بحث طلبگی شدم. حدود ۲۲ سال با شهید محراب آیتالله اشرفی اصفهانی در یک حجره زندگی کردم. از شرح امثله تا کفایه را تماما خدمت پدرم خواندم و باید عرض کنم تمام جزواتم در آن ۲۲ سال را نگه داشتهام.
آنقدر وضع مالیمان خراب بود که اگر یک مهمان میآمد حجرهمان و شام میخورد دیگر غذایی برای خودمان نمیماند و باید گرسنه میخوابیدیم.
حرف جالبی که حضرت امام به آیتالله اشرفی اصفهانی در پیام تسلیت ایشان میفرماید این است که قریب به ۶۰ سال این وجود نازنین را میشناختم و ارادتمند به ایشان هستم.
فارس ـ چند سال خدمت امام تلمذ کردید و در چه درسهای ایشان شرکت می کردید؟
من ۸ سال به درس امام میرفتم و ۲۲ سالم بود که درس خارج فقه امام میرفتم. بنده با مقام معظم رهبری و آقای هاشمی هم مباحثهای و هم درسی بودیم. ما سه نفر با هم مباحثه میکردیم. امام صبحها درس اصول میگفتند و بعدازظهر ها درس فقه میگفتند.
فارس ـ چرا درس حضرت امام در آن زمان خیلی شلوغتر بود و اینقدر استقبال میشد؟
امام در فقه و اصول ممتاز بودند و در فلسفه هم نظیر نداشتند امام ویژگیهایی داشتند که هیچ یک از مراجع در آن زمان نداشتند.
بعد از شهادت شهید محراب یک بار امام به بنده فرمودند آقای حاجآقا حسین، پدر شما ۳ سال در بحث فلسفه من در قم میآمدند. آقای مطهری هم بودند و آقای منتظری هم بودند. اما پدر شما مینوشتند و آقای مطهری شب مینوشتند و آقای منتظری هم میگفتند هفتهای یک بار در آخر هفته مینویسم. این سه نفر شاگردان من بودند و هر چه دیگران میگفتند به ما هم اجازه بدهید بیائیم قبول نکردم.
امیدواریم که این کتاب فلسفه که تقریرات درس امام است و متعلق به پدرم میباشد به زودی چاپ شود که هنوز به خاطر مشکلات مالی منتشر نشده است.
بنده هم فقه و هم اصول امام میرفتم. ما در آن زمان ندیدیم کسی را مثل حضرت امام که درس بگوید. من در طول ۸۰ سال زندگیای که دارم نه در قم و نه در نجف بهتر از امام کسی را ندیدهام که بتواند این قدر با قدرت و خوب درس بدهد. ایشان وقتی در نجف تبعید شدند علمای نجف از جمله آقای مدنی که شاگرد آیت الله خوئی بودند گفتند یک بار برویم درس حاج آقا روح الله را تجربه کنیم. آمدند و گوشهای نشستند و گفتند اصلا درس ایشان با سایر مراجع قابل مقایسه نیست و ایشان دریای علم هستند. آیتالله خوئی از نظر علمی در مقابل ایشان چیزی نیستند. امام خیلی معلوماتشان بالا بود.
فارس ـ علت این قدرت و صلابت ایشان در مباحث علمی چه بود؟
دو علت داشت. یکی اینکه ایشان پشتکار زیادی داشتند و ما ندیدیم که کسی این میزان پشتکار داشته باشد. امام قریب به ۶۰ جلد کتاب نوشتهاند و کتب دیگری که در خصوص ایشان نوشته شده غالبا سخنرانیهای ایشان است. پدر من که ۱۸ اجازه اجتهاد از علمای قم و نجف داشتند وقتی میگویند که در طول عمرم ملاتر و اعلمتر از امام ندیدم، دیگر جایی شک و تردید نمیماند.
فارس ـ کدام یک از دروس حضرت امام را بیشتر دوست داشتید؟
اصول امام خیلی بهتر است. البته در فصاحت و بلاغت امام هم علت دومی بود که باعث صلابت علمی ایشان شد.
فارس ـ شما با آقای هاشمی نیز همبحث و هممباحثه بودید؟
بله، البته آقای هاشمی رفسنجانی چون آن زمانها هم در کار تجارت و کسب و کار بودند خیلی نمیتوانستند دقیق در بحثها حضور پیدا کنند. آن زمانها هم پسته همیشه همراه داشتند و یادم هست که چند سال پیش به عیادت من آمدند و برای من حدود ده کیلو پسته آوردند.
من معتقد هستم به قدری ایشان وضع مالی شان خوب است که ظرف این حدود ۸۰سال که از عمر ایشان می گذرد یک ریال وجوهات شرعی در جیب شان نرفته است. این را اعتقاد دارم. به بسیاری از طلبهها پول قرض میدادند و حمایت مالی میکردند از طلبهها. فلذا خیلی فرصت حضور در مباحثات علمی نداشتد.
فارس ـ یعنی در کار تجارت بودند؟
بله حتی به خارج از کشور هم پسته صادر میکردند و ملک و املاک زیادی هم داشتند. وضع مالی ایشان خیلی خوب بود و کمک خیلی خوبی از درآمد پستهشان به طلبهها میکردند.
فارس ـ در مباحثات علمی رهبری چطور؟
من حدود ۱۰ الی ۱۲ مرجع را از نزدیک درک کردهام و از زمان آقای بروجردی و آیتالله گلپایگانی تا الان. و قطعا آقای خامنهای. خیلی از نظر علمی دقیق و عمیق هستند و نظیر ندارند.
فارس ـ درس آقای شریعتمداری هم می رفتید؟
بله درس ایشان هم می رفتم.
فارس ـ فکر میکنید چرا ایشان به انحراف دچار شدند؟
فکر می کنم خیلی نباید به ایشان پرداخت. من چون شاگرد ایشان بودم هر وقت قم میروم فاتحه میخواندم برای ایشان.
ما خدایی ناخواسته قصد توهین به عالمی نداریم. فقط سوال این است که علت انحراف چه بود؟ چرا زاویه داشتند؟ زاویه ایشان قطعا با امام را نمیتوان کتمان کرد. در اصل داریم آسیبشناسی میکنیم.
متاسفانه عدهای که نمیخواهم اسمشان را ببرم میآمدند و به آقای شریعتمداری میگفتند شما سالها حوزه علمیه را مدیریت کردهاید. شما عالم بزرگی هستید و چه و چه. اینها کمکم ذهنیت ایشان را نسبت به امام خراب کردند. قطبزاده هم همینطور بود. مدام ذهنیت آقای شریعتمداری را نسبت به امام خراب میکرد.
ولی نکته مهمی که میخواهم عرض کنم این است که آقای شریعتمداری شاید به خاطر آن کمی از امام فاصله گرفت بحث حسادت بود. شاید علت اصلی همین حسادت باشد که گاهی اوقات انسانها دوست دارند بزرگترین باشند و دوست ندارند از خودشان بزرگتر را ببینند. احساس میکنم که ایشان حسادت داشتند و شان و جایگاه امام را از خود بالاتر نمیدانستند و حسادت به محبوبیت بیش از حد امام می کردند.
امام راحل بنیانگذار انقلاب بودند. نگاه ایشان به مستضعفین چگونه بود؟
در خصوص نگاه ویژه ایشان به مستضعفین هم باید بگویم خاطرم هست امام فرمودند: توجه ویژهای باید به این قشر داشت و خدایی نکرده کاری نکنیم که نسبت به انقلاب و اسلام بدبین شوند. به هر حال فرزندان شان را گاها در راه انقلاب و اسلام فدا کردهاند.امام در سادگی نظیر نداشتند واقعا.
خاطرهای از امام دارید که اینجا بخواهید بازگو کنید؟
من حدود ۶۰ خاطره از امام دارم که تاکنون جایی بیان نشده است. یک خاطره اینکه بعد از فوت حضرت امام به فاصله ۵ روز بعد با خانواده و به همراه برادرم برای عرض تسلیت به بیت ایشان رفتم و احمدآقا هم بودند. حاج احمد آقا گفتند یک همشیرهای دارم به نام فریدهخانم که به من گفتند یک نواری از امام داریم میخواهیم ضبط کنیم و ضبط مان خراب شده است. شما یکی از ضبط هایی که در جماران هست را بیاورید و ما استفاده کنیم و برگردانیم.
احمد آقا در ادامه می گویند به خواهرم گفتم که باشد و ضبط را فرستادم. بعد خوابم برد و دیدم که امام بسیار عصبانی هستند و بلند صدا میکنند: احمد. احمد. چرا به خواهرت دادهای بیتالمال را. همین الان برگردانید. احمد آقا میگویند به امام گفتم که الان خواب هستند و فردا بر میگردانم. امام فرمودند نه خیر همین الان برگردانید و احمد آقا همان کسی را که برای تحویل دادن ضبط فرستاده بودند برای تحویل گرفتن ضبط فرستادند و ضبط را شبانه گرفتند.امام واقعا پاکترین مراجع بوده است.
با توجه به اینکه حضرتعالی هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب با مقام معظم رهبری مراوده علمی داشتهاید، جایگاه علمی رهبری را چگونه میدانید.
من گاهی اوقات درس خارج فقه ایشان را با سایر علما و بزرگان مقایسه میکنم و میبینم که واقعا رهبری مطالعه میکنند و زحمت میکشند. یک روز به فرزند ایشان گفتم که آقا همه اتفاقات دنیا را میبینند و مطالعه میکنند و باید همه مسائل را بررسی کنند حداقل روزی ۴ ساعت برای درس مطالعه باید بکنند. ایشان خندیدند و گفتند که بیشتر از اینها ایشان مطالعه میکنند. فکر میکنم ایشان مطالعات فقهی را در اولویت مطالعاتشان قرار میدهند.
من خیلی از مراجع را درک کردهام. و واقعا خیلی علمیت ایشان بالا است و من نمونه ایشان را ندیدهام. فکر نمیکنم هیچ کدام از این مراجع فعلی به رهبری برسند. من خاطرم هست که آقای جوادی آملی میگفتند دعا کنید برای رهبر معظم انقلاب. ما سفارش میکنیم که حتما دعا کنید. در کل جهان اسلام یک نفر داریم آن هم رهبری است.
واقعا محبوبیت رهبری خیلی بالاست. در اصفهان در چند روزی که ایشان بستری شده بودند چند هزار گوسفند سر بریده شد.
ما آنچه که در علی و زهرا و حسین (علیهمالسلام) میدانیم در سیمای ایشان به نوعی میبینیم.
من سه مرتبه خواب آیتالله اشرفی اصفهانی را دیدم و به آقای محمدی گلپایگانی هم این داستان را تعریف کردم. پدرم در خواب تاکید میکردند که اگر میخواهی من از تو راضی باشم، خدا هم از تو راضی باشد و ائمه نیز از تو راضی باشند از رهبری حمایت کن.
یادم هست وقتی رهبری در زمان امام برای ریاست جمهوری کاندیدا شده بودند، آیتالله اشرفی اصفهانی که شهید محراب هستند در نماز جمعه کرمانشاه گفتند که مردم من در روز انتخابات در روز جمعه غسل میکنم و رای خودم را در صندوق به آیت الله خامنهای میدهم.
بعدها با پدرم در نهاد ریاست جمهوری خدمت آقا در تهران رسیدیم و رهبری استقبال خیلی گرمی کردند و حتی تا دم پلهها آمده بودند برای استقبال پدرم. آیتالله اشرفی اصفهانی که پیرمرد ۸۰ سالهای بودند و بعد هم شهید محراب شدند به آیتالله خامنهای گفتند: رای به شما رای به رسولالله است.
این را باید همهجا گفت. همهجا نوشت. امام میگویند قریب به ۶۰ سال من به آیتالله اشرفی اصفهانی ارادت داشتم و این شخص چنین جملهای را گفتهاند. من معتقدم که پدرم اگر زنده بودند قطعا تابع محض رهبری بودند و از ایشان تبعیت میکردند.
خاطرهای از ایام رحلت امام دارید نقل بفرمایید؟
من دو روز قبل از ارتحال امام خواب دیدم در جماران هستم و حدود ۴۰ نفر از بزرگان هم در جلسه بودند و امام به احمدآقا گفتند: احمد. سینی را بیاور. در سینی یک عمامه مشکیای بود. و بعد امام گفتند که «آقای آسید علی آقا. بلند شید». امام ایستادند و آقا ایستادند و همه بزرگان ایستادند. عمامه را روی سر آقا گذاشتند. آقا گفتند احساس میکنم عمامه کمی بزرگ باشد. امام فرمودند نخیر کاملا اندازه است و روی سر آقا گذاشتند.
امام به همه گفتند: با آقا بیعت کنید. همه بیعت کردند مگر دو نفر که من اسمشان را نمیبرم. بعد امام فرمودند احمد برو عبای نجف من را هم بیاور. و عبا را هم به ایشان دادند. من تصور میکنم که عمامه، عمامه مرجعیت بود و عبا هم عبای زعامت و رهبری.
فردای آن روز من رفتم پیش آقای جلالی خمینی و خواب را تعریف کردم و گفتند فکر نمیکنم حضرت امام خیلی زنده بمانند. همسر آقای جلالی آمدند و شروع کردند به گریهکردن و گفتند همسر امام به من زنگ زدند و گفتند دست از امام کشیدهایم و امیدی نیست.
آقای جلالی گفتند که برویم پیش آیتالله خامنهای. بعد خواب را تعریف کردم. رهبری گفتند که مسئولیت سنگینی را نظام و خداوند به عهده بنده میخواهند بگذارند. دعا بفرمائید که بتوانم به احسن وجه از پس این مسئولیت بر بیایم. شاهد این ماجرا هم آقای جلالی خمینی هستند که هنوز زنده هستند.
چند شب بعد از این خواب، آقای جلالی خمینی به من در تماس تلفنی گفتند که خوابت به واقعیت تبدیل شد و آقای خامنهای با اکثریت آراء به عنوان رهبری انتخاب شدند.
شیوه مدیریتی امام و رهبری از نظر حضرتعالی با توجه به اینکه هر دو وجود نورانی را درک کردهاید چگونه ارزیابی میکنید؟
واقعا این دو بزرگوار نه تنها در ایران بلکه در جهان اسلام با قدرت و به بهترین وجه دارند مدیریت میکنند و دنیای اسلام را مدیریت کردهاند. و من متحیر میمانم اگر خدایی نکرده رهبری بعد از هزار سال از دنیا بروند و چه کسی جای ایشان میتوانند اداره امور را انجام دهند؟
شما چه کسی را میشناسید از نظر علمی و از نظر مدیریت و زعامت به ایشان برسد؟ من امیدوارم که این انقلاب و عمر با برکت ایشان به ظهور امام زمان (عج) برسد.
من یک جان بیشتر ندارم و آن هم تقدیم رهبری است. من بارها از خدا خواستهام که اگر بناست بمیرم قبل از ایشان بمیرم و خدایی نکرده داغ ایشان را نچشم.
من امام را جامع میدانم به تمام معنا. رهبری را هم بعد از ایشان جامع میدانم به تمام معنا. و هر دو بزرگوار را یکی میدانم و دو تا نمیدانم.
خاطره ای از قبل انقلاب بگویم من با پدرم آیت الله اشرفی اصفهانی به مشهد رفتیم. شاید حدود بیش از ۶۰ سال پیش. در منزل حاج آقا حسن قمی روضه برگزار شده بود و دهه محرم بود. بعد آقای طبسی منبر میرفتند و رهبری هم منبر میرفتند. وقتی آقای طبسی منبر رفتند و پائین آمدند به پدرم گفتم بهتر است از منبر آقای خامنهای هم استفاده کنیم و بعد برویم. بعد پدرم را که نماینده آیتالله بروجردی بودند را با آقای خامنهای آشنائیت دادند. رهبری خیلی تواضع به خرج میدادند و بسیار متواضع بودند. پدرم از منبر ایشان بسیار تعریف کردند و بعد به من گفتند که آقای خامنهای که منبر رفتند، من در چهره ایشان زعامت و امامت را دارم میبینم. این را شهید محراب میگفتند. آن هم بیش از ۶۰ سال پیش. من خب اصلا تصور ایشان را درک نمیکردم و میگفتم که پدر شما در کجا سیر میکنید؟
ماجرای حضورتان در درس خارج فقه رهبری چه بود؟
من چند بار درخواست فرستادم برای شرکت در درس خارج فقه رهبری حضور داشته باشم. مسئول هماهنگی این کار به من گفتند که رهبری فرمودهاند که من احساس میکنم که آقای اشرفی نیازی به حضور در درس ما ندارند. گفتم اگر آقا چنین چیزی را فرمودند بگوئید آقای اشرفی گفتهاند که من دوست دارم هفتهای سهروز در درس خارج فقه شما را از نزدیک ببینم. رهبری گفتند اشکالی ندارد و من به درس ایشان رفتم. شاگردان علمی ایشان واقعا خیلی عالی هستند و ملا هستند و مسائل علمی را نیز خوب میفهمند. حتی اشکال علمی وارد میکنند به درس و رهبری هم خیلی عالی جوابگوی علمی سوالکنندگان هستند.
ببینید لطفا به این کلام توجه کنید. ایشان خیلی مقید بودند که در ایام درس و بحث به درس بپردازند، اما در ایام مناسبتی مثل محرم و صفر از آنجایی که به منبر رفتن علاقه داشتند به منبر می پرداختند. این دو با هم منافات ندارد. ایشان شدیدا علاقهمند منبر بودند. منبر مانع از اجتهاد نبوده است. اساتید ایشان در مشهد معتقد بودند که در همان ایام نیز ایشان یک مجتهد مسلم هستند. اگر فرضا امام احساس میکردند که آقای خامنهای اجتهاد ندارند هیچ گاه ایشان را برای زعامت مملکت معرفی کنند. بعد این را عرض کنم که پدر بنده در ۲۲ سالگی اجتهاد داشتهاند و حالا رهبری با این همه سال تحصیل آیا نمیتوانستند قدرت اجتهاد داشته باشند؟
خط فکری برادرتان کمی با شما تفاوت دارد درست است؟
بله. من راه خودم را می روم. البته رفت و آمد داریم. رفیق هستیم دوست هستیم. مشورت میکنیم ولی خط فکریمان یکی نیست.
به عنوان سوال آخر آیا در انتخابات مجلس خبرگان آینده شرکت خواهید کرد؟
هنوز معلوم نیست که آمادگی داشته باشم. برخی از علما و مراجع هم تاکید داشتهاند که کاندید شوم ولی مشکل اصلی هزینه است که ندارم. ولی چیزی که مشخص است تا پایان مرگ حامی رهبری خواهم بود. سفارش پدرم این بوده است و تا آخر عمر رعایت خواهم کرد.