سرویس نقد رسانه پایگاه 598؛ اگر چه دهنمکی نتوانست در "دارا و ندار" مخاطبان را میخکوب تلویزیون کند اما اینبار "معراجی ها"یش خیابانهای شهر را خالی میکرد. سوژه معراجی ها نه آروغ روشنفکری است، نه روابط نا مشروع و هرزه گردی بنزها! مثل همیشه دهنمکی از دغدغه هایش میگوید و دغدغه های او از جنس مردم است. مردمی که دهنمکی روایت میکند همان مردمی هستند که ما در کوچه و خیابان و همسایگی خود میشناسیم؛ نه مردمی که غالبا کارگردان ها و سینماگران تلاش میکنند با هزار ترفند آن را بخورد مخاطب دهند و باور پذیرش کنند. شاید معراجی ها همچون دو اثر دیگر او "رسوایی" و "اخراجی" ها در ساخت نمره 20 نگیرد اما یقینا از نظر مفهوم و ایده، مردم نمره 20 را به او دادند.
در شرایط کنونی که غالب سریال ها و فیلم های سینمایی تولید داخل، وادادگی و غربیزاسیون (غربزدگی و غربی کردن) را فریاد می زنند، معراجی ها توانسته است با سوژه ای کاملا نوستالژیک و مردمی، بسیاری از مخاطبان ایرانی را پای جعبه جادو میخ کوب کند و به بسیاری از مدعیان، که هنر را تنها با رویکرد اقتصادی و فلسفه امانیستی می شناسند ثابت کند که مردم هنوز تشنه آثاری از جنس حماسه، دین و انقلابند.
معراجی ها نه برای جشنواره های خارجی ساخته شد، و نه برای جایزه های هنری ( بخوانید سیاسی!) معراجی ها برای دل مردم ساخته شد، برای زنده کردن یاد مردمانی که اسطوره های غیرت، حماسه و ایثار تمام تاریخ این آب و خاک هستند. در سینمایی که آرایش غلیظش هنرمندان متعهد و مردم متدین را به کما برده و خواب زده هایش همگان را نا امید کرده است، معراجی ها روایتی تازه از دل تاریخ عاشقی این مردم است.
معراجی ها یادمان انداخت که اگر جوان های ما یادشان رفته است باکری و همت و خرازی را، نه بدی زمانه است و نه بد ذاتی آنها، بلکه از کم کاری مسئولان فرهنگی است، از سیاست زدگی مدیران و از عدم تعامل با یکدیگر و...
روایت جان برکفان اسلام و ریاکاران غنیمت خوار، بسیجیان مفقود الاثر و مدعیان مشهور الاثر. معراجی ها از جوانانی می گوید که در انقلاب به دنیا آمدند در انقلاب زیستند اما با انقلاب بیگانه اند. جوانانی که وطنشان را دوست دارند اما همواره بازیچه عده ای فرصت طلب می شوند تا از اشتباهاتشان دیگران به نان و نوا برسند. این سریال در غالب طنز، تلخ ترین بغضهای در گلو مانده خانواده های شهدا را فریاد زد.
آنجا که عمو اکبر آستیکمات از فراموش شدن و غربت ناله می کند آنجا که پازوکی به یادمان می آورد که پنج به علاوه یک امروز همان تامین کننده آواکس ها، میراژها، شیمیایی ها، تانک ها و زیردریای های صدام ملعون بودند آنجا که بیبی قصه بعد از بیست و چندی سال هنوز به فکر داماد کردن پسر مقودالاثرش است اما عده ای دیگر به دنبال بده بستان سیاسی با استخوان پاره های فرزندان امثال بی بی.
معراجی ها، درد دل آدمهایی از جنس خسرو است که در کشاکش دعواهای سیاسی، فراموش شده اند. معراجی ها بغض در گلو فرو برده بسیجیان امروز است که با چوب آزادی بیان، از بیان ارزشها باز می مانند.
دهنمکی روایت میکند که بار کم کاری ما در قبال ارزشها را باز شهدا به دوش کشیدند و اگر هنوز راه هدایتی هست، به دست خود شهدا صورت است! و الا با محافظه کاری های استاد مهدوی، جوزدگیهای فرید10-2 و کارنابلدی عمادها کارفرهنگی پیش نمیرود.
ساخته ده نمکی، همه اوهامات سینمای غربزده در مورد فلسفه هنر و تحلیل هایشان از ذایقه امروز مردم را تو گونی کرد تا بعد از ساخت پر فروش ترین فیلمهای سینمایی بعد از انقلاب، نشان دهد مخاطب مسلمان ایرانی به دنبال سینمایی از جنس ارزش هاست.
البته ده نمکی باید منتظر هجمه های رسانه ای و فحاشی اتو کشیده های پست مدرن سینما باشد همانطور که تا امروز بارها طعم نیش زبانها و توهین های حاصل شده از عصبانیت و حسادتشان را به جان خریده است. البته این نیش ها برای او نوش است و اخراجی ها نشان داد که پوست ده نمکی کلفت تر از این حرف هاست.
* علیرضا جمالی شهربابک