به گزارش
سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، اجتماع عظیم شیعیان جهان در اربعین حسینی در کربلای معلی فرصتی تاریخی برای تمرین ظهور حضرت ولی عصر(عج) است که همه ساله میلیون ها نفر از شیعیان جهان با حضور در این
کنگره
عظیم حسینی قدرت و عظمت شیعه و مانور ظهور را به نمایش می گذارند.
متن ذیل بخشی از سخنان استاد علیرضا پناهیان در شب اربعین ۱۴۳۴ (۱۳۹۱) در کربلای معلی در جمع دانشجویان و طلاب برگفته از سایت اربعین حسینی می باشد که در ادامه می آید.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و حبیبنا ابیالقاسم مصطفی محمد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین و لعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین. …..
ما سال گذشته در این خانهی نورانی بیت شریفی که منور است به روضهی اباعبدالله الحسین علیه السلام با دوستان که از راه رسیدیم نشستیم و روضهای و گفتگویی و بعد قسمتی از این بحث این جلسه را در مجموعهای دوستان قرار دادند و تلویزیون پخش کرد (مستند الا یا اهل العالم) و در ایران میلیونها نفر دیدند که اینطوری است و گاهی یک صحبتی آدم یک گوشهای انجام میدهد و سهمیه اینطوری میشود که ۳۰ میلیون نفر آن صحبت را میبینند و برکاتی هم داشت ولی واقعش این است که دلها متحول شده و قصه ساده نیست، یعنی شما وقتی که نگاه میکنید به جمعیت میبینید که یک آمادگی روحی دیگری پدید آمده.
من حالا در ادامهی فرمایش برادر بزرگوارمان یک سؤال منطقی میخواهم بپرسم، آقا امام زمان ارواحنا له الفداه وقتی که تشریففرما بشوند یک شخصیت جهانی هستند و همهی جهان باید مخاطب ایشان باشند و ایشان باید با همهی جهان صحبت بکند ، اهل ژاپن، اهل آمریکا و آفریقا و همهی کشورها نه فقط شیعه ایشان را میشناسد و حتی نه فقط مسلمانها ایشان را میشناسند که باید همهی اهل عالم ایشان را بشناسند و ایشان هم خطاب میکنند الا یا اهل العالم یعنی همهی عالم را مورد خطاب قرار میدهند. آیا حضرت وقتی که میخواهند همهی اهل عالم را خطاب بکند حرفی میزند که مردم دنیا نفهمند آن حرف را؟ متوجه نشوند؟ نمیشود.
خودشان دستور دادند که متناسب با فهم مردم حرف بزنید و نمیشود یک شخصیت جهانی یک حرفی بزند و بعد این حرف را مردم جهان نفهمند که امکان ندارد و باید حرفی که میزند حرفی باشد که همه درک کنند و بنده سالها بود همهاش این سؤال میآمد در ذهنم که چرا وقتی آقا امام زمان علیه السلام میخواهند ظهور بکنند خودشان را به جدشان اباعبدالله الحسین معرفی میکنند، إن جدی الحسین اینطوری خودشان را معرفی میکنند.
من سالها بود خدا شاهد است که میگفتم چرا امام زمان علیه السلام از حسین علیه السلام حرف میزنند کسی ایشان را نمیشناسد، فوقش مردم دنیا شخصیت اسلامیای را بشناسند شخص پیامبر گرامی اسلام است و امام حسین نیست و جایش بود ایشان بگوید إن جدی رسول الله که مثلاً یک همچین کلمهای باید میگفتند که این گذشت تا سالهای قبل من اربعین که آمدم کربلا احساس کردم که دارد یک اتفاقی میافتد و این اربعین حسین را به اهل عالم معرفی میکند، این اربعین انقدر امام حسین را به اهل عالم معرفی میکند که وقتی بفرماید إن جدی الحسین همه میشناسند پس شماهایی که الآن اربعین آمدید کربلا جزء سربازان حضرت الآن هستید و دارید مقدمهی ظهور حضرت را فراهم میکنید، امام زمان وقتی که بیاید از شماها تشکر میکند که حسین را به اهل عالم معرفی کردید و نه در این مبالغه است و نه إخباری است از آینده و هیچی نیست و واقعیت محض است.
یک روزی باید همهی اهل عالم حسین را بشناسند، یا صاحبالزمان ما آمدیم حسین را به اهل عالم معرفی کنیم و دست رفقایمان را هم گرفتیم و گفتیم که بیایید که میخواهیم زیاد بشویم و معرفی کنیم، این سخنرانی من که تمام شد و روضه هم بخوانم، این کار شما میدانید شبیه کار کی است؟ در زبان حال ظهر عاشورا امام حسین به زینبش گفت زینبم من شهید میشوم ولی تو سر من را بردار و از این شهر به آن شهر من را همه جا معرفی کن که همه بشناسند حسین را و با بچهها بروید و با رقیهی من، با سکینهی من بروید و من را معرفی کنید و زینب هم گفت چشم داداش. زینب کبری رفت مظلومیت امام حسین را به اهل عالم معرفی کرد، میدانید چقدر راه رفت؟ از کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام، ما که چند قدم بیشتر نیامدیم برای معرفی حسین به اهل عالم، زینب همهی راه را رفت.
وقتی زینب این همه راه میرفت برای اینکه حسین را معرفی کند هیچ موکبی نبود سر راه، میآمدند به بچههای امیرالمؤمنین صدقه بدهند و خانم صدقات را میگرفت و پرت میکرد که صدقه بر ما حرام است، اما امروز هدیه میدادند و تمنا میکردند . الآن شماها این راه را که آمدید من یک سؤالی از شما بکنم، این کار شبیه کار حضرت زینب است؟ زینب هم همین کار را کرد؟ با افتخار سرش را بالا گرفت و حسینش را به اهل عالم معرفی کرد و سند سخن من امام زینالعابدین سخنرانیاش در مسجد شام و در کاخ یزید ملعون که آنجا کنار سر مطهر اباعبدالله الحسین گفت اینکه میگویید اشهد أن محمداً رسول الله صل الله علیه و آله وسلم این جد من است، جد حسین است، معرفی کرد و برای معرفی رفته بودند هر چند تازیانه هم خوردند هر چند شماتت و تمسخر هم شنیدند و دیدند.
من از شما بپرسم در این راه که میآمدید از نجف تا اینجا یک نفر شما را مسخره کرد؟ بایستد کنار و به شما بخندد؟ همه با شما همراهی کردند عبادت عجب میآورد که این را ظهر یک جایی گفتم، هر چه بیشتر عبادت کنی بیشتر در خطرش قرار میگیری و هر کسی که برود حج در خطر عُجب حج است و میگوید که من حاجی شدم و یک وقت در خطر عُجب الریاء قرار میگیرد عبادت، آفت عبادت عُجب است و کسی نمیتواند از عُجب به این سادگی نجات پیدا کند و بنده میگویم و شما همهتان اهل علم هستید و حاج آقا هستند و معلوم است، آیا کسی بتواند از خطر عُجب نجات پیدا بکند در عالم بعید است که پیدا بشود که خیل عُجب سخت است ولی تنها عبادتی که خطر عُجب ندارد همین پیادهروی و قدم زدن به سوی حرم اباعبدالله الحسین است که پاهایت تاولزده باشد باز هم شرمندهی پاهای کوچولوی بچههای امام حسین هستی که هیچ کدام از این موکبهایی که در راه غذا میدادند عُجب نمیگیردشان چرا؟ میگویند کاش بودیم آن زمان دست زینب و بچهها را میگرفتیم، همه شرمنده هستند، چی میخواهی از این بالاتر؟ از این نعمت بالاتر هست.
عبادتی انجام دادی هر یک قدم ثاب یک حج عمره دارد و عُجب هم ندارد و نشستی داری گریه میکنی و میگویی که ما شرمندهایم، حواستان هست که دارید چکار میکنید؟ میگویید ما شرمندهایم و میگویید که ما باید آن زمان میبودیم، احساس تقصیر میکنیم، ما حسین را نکشتیم ولی احساس تقصیر میکنیم که نبودیم، یالیتنا کنا معکم فأفوز فوزاً عظیما کاش ما بودیم و شما را نصرت میدادیم، اصلاً امام حسین علیه السلام از نظر معنوی در هیچ کسی عُجب و غرور باقی نگذاشت و اگر بنا بود در کربلا که پارسال هم ما یک روضهای شبیه به این خواندیم و امسال هم بخوانیم که یادی از آن آقای نازنین بکنیم.
اگر بنا بود کسی در کربلا عُجب پیدا بکند در اثر زحمتی که برای اباعبدالله الحسین کشیده کسی نیست جزء ابالفضل العباس یعنی همچین که ابالفضل مشکش را زدند آن هم شرمنده شد و دیگر رویش نمیشود که برگردد و ایستاد، اباعبدالله الحسین به همه عبادت مخلصانه میدهد لذا من دیگر دعا نمیکنم که خدایا این عبادت زیارت اربعین را از این بچهها قبول کن، قبول میکند کافی است که شما غرور پیدا نکنید و غرور هم که پیدا نکردید و من شرمندهی زینب کبری میبینم شما را، شرمندهی بچههای اباعبدالله الحسین، یک روضهای خواندم دیشب که هنوز در دل من مانده و بگذارید اینجا برای شما هم بگویم.
در راه میدیدم یک دختر بچهی کوچولوی سه ساله دست بابایش بود و خسته شده بود و پاهایش درد گرفته بود ولی آرام بود میدانید چرا؟ بچهها زود خسته میشوند، چون دستش در دست بابا بود ، بابا هست و وقتی که بابا هست پاها خسته بشود عیبی ندارد، وقتی بابا باشد بچه هر چه خسته بشود مهم نیست امان از آن دختر بچهای که پاهایش تاول زده بود و بابایش هم نبود که ما شرمندهایم و آنها برای معرفی حسین حرکت کردند و ما هم برای معرفی حسین که ما دارد کارمان نتیجه میدهد و زینب کارش در آن زمان نتیجه نداد گذاشت برای ما و امیدش به ما بود.
یک جمله بگویم و عزیز دلمان بیایند برای روضه، یک جمله بگویم، زینب هر موقع از این شهر به آن شهر میرفت تازیانه میخورد و خاکستر به سرشان میریختند و تمسخر میکردند میدانید به چه امیدی زنده بود؟ به امید شماها که یک روزی طرفداران ما میآیند، زینب به امید شما زنده بود و زینب به امید پیادهروی اربعین و به امید این موکبها زنده بود، سند بیاورم آقای ابوفاطمه روز یازدهم آمد دید نگاه میکند زینالعابدین این بدنهای قطعه قطعه را که دارد قالب تهی میکند و زینب کبری امام زینالعابدین را بغل گرفت و فرمود عزیز برادرم یک روز گریهکنها میآیند و یک روز کربلا محل روضهخوانهای ما میشود و اینطوری نگاه نکن ناامیدانه و امید به زینالعابدین داد به شماها پس لابد هر موقع تازیانه میخورد میگفت یک روزی این راه کوفه و شام غوغا میشود، خوش به سعادتتان که امید زینب شدید و زینب را ناامید نکردید و مقدمهساز ظهور مهدی فاطمه قرار گرفتید. یا اباعبدالله تا زندهایم اربعین میآییم کربلا تا تو را به اهل عالم معرفی کنیم زیر سایهی قدرت اسلام که پدید آمده الا لعنت الله علی القوم الظالمین.
شب اربعین ۱۴۳۴ (۱۳۹۱)