بولتن نیوز: قرار بود صدا و سیمای جمهوری اسلامی یک دانشگاه بزرگ و ملی برای همه ایرانیان باشد که با تولید برنامه های پرمحتوا و با کیفیت در جهت ارتقا و رشد مادی و معنوی جامعه گام بردارد. اما متاسفانه نگرش های محافظه کارانه و سیاسی از یک سو، و عدم درک درست از شرایط جامعه، نیازهای مردم و فهم درست از کار دینی در غالب رسانه از سویی دیگر باعث شده صدا و سیما به جای آنکه به صعود و تعالی افراد جامعه کمک کند موجبات سقوط اخلاقی و دینی افراد را فراهم کند.
متاسفانه رسانه ملی هنوز بعد از سی سال دارای یک استراتژی و هدف گذاری درست در امورات فرهنگی و اجتماعی نیست. رسانه ملی هنوز تکلیفش را با خودش هم معلوم نکرده و نمی داند که تریبون چه کسانی است و قرار است برای چه قشری از جامعه تولید برنامه کند. این در حالی است که اکثر شبکه ها و رسانه های مطرح دنیا به خوبی جامعه هدف خود را مشخص کرده و بر آن اساس آن دست به تولید برنامه می زنند.
جالبی ماجرا در این است که مدیران ارشد رسانه ملی به جای آنکه اشتباهات خود را بپذیرند و برطرف کنند، با انواع و اقسام زبان ها سعی در توجیه اعمال خود دارند. به عنوان مثال چند روز پیش سیدرمضانعلی موسویمقدم قائم مقام رئیس سازمان صدا و سیما در جمع خبرنگاران در پاسخ به این سئوال که با توجه به دستور معاون سیما مبنی بر افزایش برنامههای شاد چرا برخی برنامهها به سمت ابتذال رفته همچون برنامه "وقتمون کمه" در شبکه تهران که با اعتراض گسترده ای نیز رو به رو شد؟ توضیح داد: ما باید به ذائقهها توجه کنیم. در جامعه ما سلایق مختلف، تنوع فرهنگی و قومی وجود دارد و باید در رسانه ملی مورد توجه قرار بگیرد. نباید برنامهای که با رویکرد خاص روی آنتن رفته اینگونه مورد حمله قرار بگیرد که چرا این طور بود. باید بنا به سلایق مختلف برنامهسازی کرد.
این موضوعات ناشی از عدم درک درست و واقع بینانه از اهداف و مقاصد رسانه ملی است. بولتن نیوز برای آنکه یک بار دیگر وظایف، چشم انداز، اهداف و مقاصد رسانه ملی را به مدیران این رسانه گوشزد کند به بازخوانی برخی از مطالبات رهبر انقلاب از این مجموعه پرداخته است. گفتنی است این حرف ها مربوط به سال 70 است. یعنی 20 سال قبل! و حال ببینید رسانه ملی پس از 20 سال تا چه حد توانسته در عملی کردن این مطالبات گام بردارد.
ما در راديو و تلويزيون درصدد چه هستيم؟
ما در ترتيب راديو و تلويزيون در جمهورى اسلامى درصدد چه هستيم؟ اين سؤالى است كه بايد به آن پاسخ بدهيم؛ اگر ايرادى دارد، پاسخ را تصحيح و محكم كنيم، بعد پاى اين پاسخ بايستيم، تلاشمان را مبذول كنيم، تا اينكه آن هدف تحقق پيدا كند.
هدف چيست؟ ما مىخواهيم چه بسازيم؟ يك وقت هست كه راديو و تلويزيون براى پُركردن وقت است؛ بالاخره آدمها وقت فراغت دارند و يك دستگاه حكومتى فرضاً مىخواهد اين وقت را به شكلى پُر كند. هدف اين نيست و من تصور نمىكنم هيچ دولتى در دنيا بتواند هدف خودش را از ادارهى رسانه هاى جمعى، فقط اين قرار بدهد. بله، بعضى از شركتها و فرستنده هاى خصوصى و يا حتّى شركتهاى بزرگ در امريكا و جاهاى ديگر هستند كه با كابل به خانه هاى مردم مرتبطند و قصدشان اين است كه مشترى جمع كنند و عده اى بتوانند در وقت فراغت از اينها استفاده كنند؛ اما يك دولت نمىتواند فكرش اين باشد. حتّى اگر فرض كنيم كه بيشترين محتواى راديو و تلويزيونى را سرگرميها تشكيل بدهد، بايد در پشت اين سرگرميها سياست او را جستجو كرد؛ معلوم مىشود سياستش اين است كه مردم را سرگرم كند. بنابراين، يك دولت از ايجاد اين كانال و اين تجهيزات و تشكيلات در سرتاسر كشور هدفى دارد؛ هدف ما چيست؟ ما مىخواهيم چه بكنيم؟ البته ممكن است اهداف فرعى وجود داشته باشد؛ اما هدف اصلى ما سازندگى مردم به شكلى است كه اسلام و انقلاب مىخواهند؛ به طور خلاصه و كوتاه، هدف اين است. آن چيزى كه من به عنوان يك مسؤول در جمهورى اسلامى دانستم، اين است.
من با كسى كه با تفكر اسلامى، ميانه اى ندارد رودربايستى ندارم
من با آن كسى كه با تفكر اسلامى ميانه اى ندارد، هيچ رودربايستى ندارم. شماها را نمىگويم؛ شما بچه مسلمانهاى خودمان هستيد و داريد مثل من تلاش مىكنيد؛ ليكن آن مخاطبى كه فرضاً باور اسلامى در قلب او نيست و او اين را نمىخواهد و اين نوع عمل ما و تصرف ما و فعاليت ما را دوست نمىدارد، ما با او هيچ رودربايستى نداريم؛ نمىپسندد، نپسندد؛ خوشحال نمىشود، نشود؛ تلويزيون را مىبندد، در نهايت ببندد. البته بايد تلاش بكنيم كه تلويزيون را نبندد و گوش كند و ببيند؛ اما اگر فرض كرديم كار به آنجا رسيد كه يا ما بايد هدف خودمان را دنبال نكنيم، تا او تلويزيون را نبندد؛ و يا اينكه هدف خودمان را دنبال كنيم، كه طبيعتاً او تلويزيون را خواهد بست؛ در اينجا ما دومى را ترجيح مىدهيم؛ او تلويزيون را ببندد؛ زيرا بسيارند كسانى كه تلويزيون را نمىبندند و همين را كه من مىگويم، مىخواهند.
«هدف» بايد در همه ى برنامه ها دنبال شود
بنابراين، در يك جمله، «هدف» بايد در همه چيز دنبال بشود؛ در برنامه ى كودكان هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در سرگرمى و تفريح هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در ميزگردها و مصاحبهها هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در ارائه ى برنامه هاى فيلم و سريال هم همين هدف بايد دنبال بشود؛ در كارهاى ادبى و هنرى و فرهنگى و غيره هم عيناً همين هدف بايد دنبال بشود؛ منتها يك مجموعه ى هوشمند وقتى مىخواهند هدفى را دنبال بكنند، راههاى چندصدگانه و گاهى چندهزارگانه ى رسيدن به آن هدف را در پيش رو قرار مىدهند و براى هر كدام از راهها حكمى مىگذارند.
اينطور نيست كه اگر ما مىخواهيم مردم، مسلمان تربيت بشوند، راهش اين است كه در تلويزيون دايماً برايشان قرآن بخوانيم، يا تفسير قرآن بگوييم، يا احكام توضيح المسائل را بيان كنيم؛ نخير، اين كار راههايى دارد. انسان مسلمان فقط آن نيست كه احكام اسلامى را بلد است؛ انسان مسلمان ابعادى دارد؛ بينش او، روشن بينى او، نيروى باطنى او، نيروى روحى او، نيروى جسمى او، معلومات وسيع او، احساس برترى او در ميدانهاى زندگى، همه ى اينها عناصر دخيل در ساخت انسان مسلمانند. شما صد راه براى اين مطالب در نظر بگيريد؛ هر كدام از راهها را به حساب خود بپيماييد، تا به اين هدف برسيد. عمده آن است كه اين هدف فراموش نشود، از آن تخلف نشود و عكس آن عمل نگردد؛ هدف ما اين است.
اكثر رسانه هاى دنيا سعى مىكنند مخاطب خود را از اسلام دور كنند
در دنيا كم نيستند دستگاههاى رسانه اى مجهز به همان تكنولوژيها و اسلوبها و ابتكارهايى كه ايشان اشاره كردند كه روزبه روز دارد نوتر و پيچيده تر مىشود و سرمايه ى تأثيرگذار زيادى را ايجاد كرده اند كه درست ضد نظر ما را دارند. بدون شك امروز رسانه هايى وجود دارند كه وقتى مىخواهند برنامه ريزى كنند، اين را رعايت مىكنند كه چه بكنيم كه مخاطب ما از اسلام دور بشود؛ به اسلام نزديك نشود! آيا اين برايتان قابل باور هست، يا نه؟
ممكن بود يك روز ما فكر كنيم كه دولتهاى اروپايى يا امريكايى يا كشورهاى عربى به ما چه كار دارند؛ سياستى دارند و مىخواهند مخاطب خودشان را سرگرم كنند - آن كه نفتى است، نفتى؛ آن كه آن روز سوسياليست بود، سوسياليست - اما امروز ديگر اين فكر را نمىتوانيم بكنيم. مىبينيد كه امروز در دنيا چه خبر است. مىبينيد كه از اثرگذارى اسلام و ساخت انسان مسلمان و آنچه آنها به آن «بنيادگرايى اسلامى» مىگويند، چه وحشتى در دنيا هست. آيا معقول است كه بر اساس اين وحشت برنامه ريزى نكنند؟ آيا مىشود چنين چيزى را فرض كرد؟ اصلاً چنين چيزى ممكن نيست.
شما در جبهه اى به عرض دنيا قرار داريد
بلاشك امروز براى مخاطبان اروپايى و مخاطبان آسيايى - يعنى منطقه ى شرق آسيا؛ آنجاهايى كه محيط اسلامى است، يا آنجاهايى كه با محيط اسلامى سروكار دارند - براساس همان وحشت برنامه ريزى مىشود؛ مثلاً براى صدوبيست ميليون نفر مردم اندونزى، يا هشتصد ميليون نفر مردم هند، برنامه ريزى تلويزيونى مىشود. يكى از چيزهايى كه براى مردم مالزى، مردم پاكستان و مردم كشورهاى ديگر در نظر گرفته مىشود، اين است كه در برنامه ريزيهاى تلويزيونى و راديويى چه گفته بشود، چه ساخته بشود و چه نشان داده شود كه گرايش به سمت اسلامى كه براى آنها خطر بزرگى است، به وجود نيايد و به تعويق بيفتد، يا ضدش پيموده بشود. بنابراين، شما در جبهه اى به عرض دنيا قرار داريد! عين همين قضيه، بلاشك در تلويزيونهاى مصر وجود دارد. عين همين قضيه، امروز در تلويزيونهاى الجزاير وجود دارد؛ كه اين مثال الجزاير، امروز براى شما كاملاً واضح است. عين همين قضيه، در تلويزيون آقاى بن على و آقاى شاه حسن و آقاى قذافى قرار دارد. همه ى اينها در برنامه ريزيهاى تلويزيونيشان آن جهتى را مىروند كه درست صدوهشتاد درجه ضد آن چيزى است كه من الان دارم به شما مىگويم. كارى كه در دنيا در اين زمينه دارد انجام مىگيرد، غوغاست.
شماها روشنفكريد، اهل ادب و هنريد، با اين مسائل آشنا هستيد، من هم كم و بيش آشنايم؛ در عالم ادب و هنر و نمايش و تصوير و حرف علمى و حرف شبه علمى و امثال اينها، غوغايى در دنيا دارد انجام مىگيرد؛ براى اينكه مردم را از اين حقيقت دور نگهدارند. ممكن است ده عنصر ديگر هم جزو هدفهاى دنيا وجود داشته باشد - كه به ما ربطى ندارد - اما اين عنصر هم وجود دارد. حالا ما در مقابل اينها قرار داريم؛ ما بايد رودربايستى نكنيم.
كاملاً صريح عمل كنيد
بى شك در درون كشور ما كسانى هستند كه همان انگيزههاى ضديت با اين گرايشِ به اصطلاح «بنيادگرايى» را دارند؛ شما از آنها اصلاً رودربايستى نكنيد. در تنظيم برنامه ى ادب و هنر، يا تنظيم برنامه ى كودكان، يا فيلم و سريال، هيچوقت اين فكر را نكنيد كه اگر ما اين گرايش را نشان داديم، ممكن است يك تيپ روشنفكرى كه مثلاً خوانندگان فلان مجله ى هفتگى هستند، خوششان نيايد؛ به دَرَك، خوششان نيايد! شما اصلاً كارى را بكنيد كه آنها خوششان نمىآيد؛ هيچ ملاحظه ى اين چيزها را نكنيد؛ نگوييد ما اين شخصيت را بايد تجليل كنيم، شايد آنها جذب بشوند؛ نه، شما ببينيد آيا در تجليل اين شخصيت، نقطه ى منفى اى وجود ندارد؟ نگوييد ما بايد با اين آقا مصاحبه كنيم، يا سخنرانى اين آقا را در فلان سمينار يا در فلان مجموعه پخش كنيم، براى اينكه آن جناح هم به اين كانال علاقه مند بشوند؛ نه، شما نگاه كنيد ببينيد آيا اين حركت شما براى آن هدفگيرى اصلى - كه گفته شد - ضررى دارد يا ندارد؛ اگر ضرر دارد، اصلاً ملاحظه نكنيد كه فلان كسان ممكن است با اين كار جذب بشوند؛ نه، بگذاريد جذب نشوند؛ كاملاً صريح عمل كنيد.
يگانه ابزار ناقص يك نظام در مقابل مجموعه ى توطئه ها
من يك آدم بسته ى بى اعتناى به خواستها و هدفهاى - به اصطلاح امروز - دگرانديشان يا دگرانديشانه نيستم؛ نه، اسلام اين مقدار سعه ى صدر دارد كه همه ى حرفها را گوش كند؛ ليكن اينجا اصلاً مسأله ى اين نيست؛ در اينجا مسأله، مسأله ى يك شخص در مقابل يك شخص نيست؛ اينجا مسأله ى يگانه ابزار ناقص يك نظام در مقابل مجموعه ى توطئه هايى است كه دارد انجام مىگيرد. بنده بيايم از همين يك ريالى كه دارم، در مقابل ميليونها تومانى كه ديگران دارند، بد استفاده كنم؛ براى اينكه مبادا آن ديگران بدشان بيايد، يا خوششان نيايد؟! اين به هيچوجه عاقلانه نيست.
فيلمهاى داخلى ما نقصهاى زيادى دارد
من متأسفانه مىبينم كه فيلمهاى داخلى ما نقصهاى زيادى دارد و مهمترين نقصش در فيلمنامه هاست. ما هنرپيشه هاى خوبى داريم، كارگردانهاى خوبى داريم، صحنه آراييها خوب است؛ اما مضمونها پوچ است و اصلاً مناسب با آن شكوه و اوج انقلاب و واقعيتهاى بسيار عميق و ظريف و زيباى جامعه ى ما نيست و آن پيچيدگى و عمق معارفى كه در اختيار ماست، در آنها ديده نمىشود! در جامعه ى ما، نمايش هاى انسانىِ بسيار بسيار پُرشكوه و زيبا وجود دارد؛ اما متأسفانه فيلمهاى ما اينها را نشان نمىدهد؛ سراغ چيزهاى خيلى كم مايه، كم عمق و سطحى مىرود؛ آن هم با نگارشهاى خيلى ناشيانه! متأسفانه فيلمنامه ها هيچ خوب نيست؛ يعنى خيلى خيلى ناقص و خيلى كم است. فيلمهايى كه از كانالهاى تلويزيون نشان داده مىشود، غالباً اين ضعف را دارد. البته من از سينماها خبرى ندارم و نمىدانم كه وضع فيلمها چگونه است؛ لابد بهتر از اينها نيست!
از افراد بااستعداد و جوانان انقلابى كمك بگيريد
افراد بااستعداد و جوانان انقلابى را بنشانيد و از آنها جدى بخواهيد كه بيايند مناظر به يادماندنى انقلاب را در فيلمنامه هاى بسيار هنرمندانه و انسانى و حاكى از اوج درك و فهم نويسنده - كه انسان گاهى در بعضى از فيلمنامه هاى خارجى، اين معنا را مشاهده مىكند - تصوير كنند؛ بعد آنها را به سلك نمايش بكشيد و نشان بدهيد. خلأ فيلمهاى خارجى را در اينجا پُر كنيد؛ به نظر من اين تكليف اصلى است.
چهره هاى اسلامىِ معاصرِ كارآمد را برجسته كنيد
در مقوله ى ادب و هنر، يكى از كارهايى كه امروز تلويزيون متعهد است، برجسته كردن چهره هاى اسلامىِ معاصرِ كارآمد است؛ من اين را دارم اول بار به شما مىگويم كه دنبالش باشيد. الان شما ملاحظه كنيد، در اين مجموعه ى نظام - بيرون از كادرهاى اصلى نظام و يا در داخل اين كادرها - چهره هايى كه در داخل كادرهاى اصلي ند، غالباً مطرحند؛ خبرشان گفته مىشود، مسائلشان گفته مىشود؛ اما در ميان چهره هاى درجه ى دو و درجه ى سه - آنهايى كه از كادرهاى اصلى خارجند - آدمهاى باشعور، داراى استعدادها و لياقتهاى بالا، هوشمند در ادبيات و در هنر و در علم و در مسائل اجتماعى داريم؛ اينها را مطرح كنيد. تلويزيون يكى از كارهايش بايد اين باشد كه اينها را مطرح كند.
وجود يك شبكه ى نامرئى داخلى در عالم فرهنگ و هنر