به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598؛
باور این جمع به نمایندگی از همه فرزندان انقلاب این است که انقلاب تنها یک حادثه سیاسی نبود و به ظاهر آنچنان که یک عمر حسرت و یک عمر انتظار ما به آستانه یک مطالبه متفاوت و کاملا ورز دیده و تاریخ دیده رسانده بود، ما انتظار این را داشتیم که تئوری فاخر مکتب اهل بیت به میدان بیاید و این همه ضعف و بدبختی را از جامعه بشری بر طرف کند و انقلاب اسلامی با تمام قامت از این آرزو استقبال میکرد و با آغوش باز این آرزو را در آغوش میگرفت. به واسطه اینکه کسی مثل حضرت امام و شاگردان ایشان پدید آورندگان این انقلاب بودند و به واسطه اینکه این مردم پای این انقلاب بودند که همه مسلمان و بالاتر از اون شیعه بودند.
احساس میکنیم که ما در اندازه باور خودمان در صحنه های کلان ظاهر نمیشویم و اصرار و اهتمام این را نداریم به این باورها به اندازه کافی رسیدگی کنیم اینها را آبیاری کنیم و از رهگذر باراورندن و بالاندن این باورها یک مشیء متعادلی را در سطح کلان سیاسی فرهنگی اجتماعی در پیش بگیرم.
اسم این را میتوان گفتمان ویژه انقلاب اسلامی نهاد و در تاریخ نه چندان دور این سی و اندی سال پشت سر گذاشته شده ما داشتیم صحنه هائی را که خیلی راحت از این گفتمان فاصله گرفتیم، [...] بزرگانی که سهمی داشتند در پدید آمدن این انقلاب،از این اندیشهعبور کردند و این اندیشه از ذهنشان لغزید، احتمالات مختلفی میتوان داد که چرا این اتفاق افتاد که محل بحث نیست، لیکن به ظاهر باید به این گفتمان به جد رسیدگی کرد و آن مجموعه هائی که مرجع پدید آوردن این گفتمان و امتداد بخشیدن به این گفتمان هستند را به مسئولیت خودشان به خوبی واقفشان کرد و آنها را در جای متناسب با خودشان قرار داد و همه مجموعههای تأثیر گذار در حیات اجتماعی جامعه ایران بلکه جهان اسلام، از جمله دولت به عنوان قوه مجریه را از این آرایش منطقی بر اساس مبانی انقلاب اسلامی متاثر کرد.
دغدغه ما این است که گفتوگوی در این باب را آغاز بکنیم و رونق بدهیم، به خصوص ناظر به این حادثه بزرگی در پیش داریم، که انتخاب انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری است و این دغدغه ها را سمت و سو بدهیم و ببینیم بیشتر روی کدام یک از نامزدهای انتخابات باید تاکید کرد و حتی احکام دیگری اگر میشود استفاده کرد از این سامانه دغدغه آن احکام را هم استنباط کنیم، به عنوان نمونه اگر تکالیفی برای ما میسازد به این تکالیف نیز تن بدهیم.
به هر حال فضای کلی این دغدغه این است که از جمله پدیدآورندگان این دغدغه و پشتیبانان این دغدغه نخبگان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی باشند که به همین منظور به پای سخنان حجت الاسلام و المسلمین استاد یزدان پناه عضو مجمع عالی حکمت و مدیریت گروه عرفان مجمع عالی حکمت اسلامی نشسته ایم که متن سخنان ایشان در دادمه می آید:
دغدغه ای برای کسانی فضای انقلاب نفس میکشند وجود دارد که هر بار در صحنه های حساس بیشتر خودش را نشان میدهد، و این پرسش میآید که چه کنیم که روح حرکت انقلاب را در نظر گرفته باشیم و باید به این دغدغه پرداخت و به تحلیل آن پرداخت لیکن به شرطی که این تحلیل ما را از واقعیت های عینی انقلاب دور نکند و البته باید بعدها تبدیل به حرکت جدی تری باشد که ما هنوز فقدان این حرکت جدی را مشاهده می نمائیم.
گفتمان انقلاب را از یک جهت استمرار حرکت انبیاء میدانیم، و کسی که حرکت انبیاء را خوب تبیین نماید این انقلاب، استمرار همان حرکت است، البته حرکت انبیاء باید درست تبیین شود، حرکت انبیاء تنها به معنای ایجاد خداباوری نیست، بله حرف اصلی خدامحوری است تمام حرف خدا محوری است ولی این لوازمی دارد که خودش را باز می کند و به خیلی جاها میکشد حتی از دل این مطلب باید عدالت را به دست آوریم که یکی از اصول حرکت انبیاء است. از این باید یک نوع ظلم ستیزیبه دست بیاید و خیلی موارد دیگر که در حرکت انبیاء است، پس باید حرکت انبیاء که گفته میشود با تفسیر درستی تبیین شود. بعضی همین قدر که شاه هم شیعه حساب میشود را کافی میدانستند و اینطور منظور بنده نیست.
فضای انقلاب که پدید آمده است و حضرت امام از آن به اسلام ناب محمدی تعبیر کردند، بنیادهائی دارد و یک اصولی و یک برون داد هائی دارد.پایه های اصلی که تبدیل میشود به حرکت گفتمان انقلاب در سه عنصر عقلانیت و معنویت و شریعت که کنار هم خوش مینشینند و به هم گره میخورند، دیده میشود بگونهای که تدافع نسبت به یکدیگر نداشته باشند و هر یک با دیگری بسازد.اگر این سه عنصر و پیوند آنها درست تحلیل شود تمامی حرکتها را میتوان تحلیل کرد، حرکت های دیگر اسلامی در جهان اسلام، حرکت های سلفی گری، وهابیت و غیره.
به نظر بنده اسلام نابی را که امام مطرح کرده است برگرفته این عناصر است، تحلیل درستی از واقعیت دین نه یک تحلیلی که بخواهد دین را مقداری به صورت کاریکاتوری تصویر کند نه به صورت جدی.
معنای این سخن این است که میتوان این پایه های اصلی را از سیره و فرمایشات حضرت امام (ره) استنباط کرد که از جهتی به عنوان آغازگر این انقلاب و سخنگوی حقیقی این انقلاب محسوب میشود و کسی است که پایه ها را در دست داردو میشود از نوع آنچه در روح انقلاب وجود دارد استفاده نمود. بنده معتقدم همیشه میبایست برای تحلیل یک شیء به روح آن نگریست و لایه های بیرونی را با روح یک شیء معنا نمود، تحلیل خاصی است که در بحثهای دیگر پیاده میشود و اینجا هم بنده معتقدم به این تحلیل، رسیدن به عمق و حرکت از عمق به لایه. این را میتوانیم در انقلاب بیابیم، یعنی هم به نحو عینی میتوان این تحلیل را در انقلاب یافت و هم در گفتمان حضرت امام(ره) یافت و هم در کار انبیاء میتوانیم این تحلیل را بیابیم.
دینی که آمده اولین و آخرین حرفش دعوت به خداست بنحو صحیحی که اسم آن را معنویت میتوان گذاشت معنویتی بسیار شدید تا به اینجا برسیم که عالم هرچه میخواهد بشود،خداست که دارد خدائی میکند و عالم هیچ دست نمیخورد.من وظیفه خود را انجام میدهم و هیچ تردیدی در من راه پیدا نمیکند، هر آنچه بر من سختی برسد خدا را که از من نمی گیرند، یک روح معنوی شاداب نه آنگونه که بعضی گفتند اصل تعبد یک فقه خشک را در درون دارد، بنده معتقدم فقه امام با معنویت امام جمع شده است و معنویت امام نیز از فقه امام جدا نیست.
اگر امتی خیر داشته باشد حتی اگر انسان بدی هم بیاید سر کار مقدمه خیر این امت است، ولی در صورتی که وظیفه را افراد انجام بدهند، در این نگاه اندیشه تعبد و شریعت موج میزند ولی در عین حال معنویت بسیار شدید نیز همواره وجود دارد، در جنگ پیروز میشود، در جنگ شکست میخورد فرقی بحالش نمیکند، حضرت امام(ره) در هنگامی که میخواستند از پاریس به ایران بیاید هیچ احساسی ندارد.
معنویت بسیار شدید همان خدامحوری شدیدی که در متن دینی ما آمده و یک نوع عرفان دینی را رقم میزند، و در کنار آن یک عقلانیتی هست که در متن دینی هم هست، در حرکت امام هم بوده و در خیلی از جاهای انقلاب هم میتوان دید. عقلانیت در همین فضای معنویت و شریعت معنا میشود.
در اندیشه دینی حتی دستورات دینی را با یک عقلانیتی هموار کرده است، قرار است برای انسانی که قرار است خداگونه بشود میخواهد برنامه بدهد، میخواهد حقائق آسمانی را در زمین پیدا کند و زمین را آسمانی کند، این عقلانیت به واسطه ائمه معصومین ما ظهور و بروز داده شده همچنان که معنویت و شریعت ظهور و بروز داده شده است.
عقلانیت جلوی افراطی گری را میگیرد، معنویت به ما طراوت میدهد و شریعت در مرزهای اصلی انسانی نگاه میدارد. این سه عنصر در جوهر حضرت امام(ره) پیاده شد، عقلانیت در فضای معارفی تبدیل شد به فلسفه، در فضای بحثهای فقهی تبدیل شد به اصول فقه در برابر اخباری گری، و این عقلانیت سرریز میشود در فقه بدون اینکه متون دینی را دست بزند، لیکن به نحوی که فقه را خوش بفهمد، امام قاعده «لاضرر و لاضرار فی الاسلام» را به نظر خیلی خوش فهمیدهاند، بحث ربا را خیلی خوش فهمیدند، و خیلی خوش فهمیدهاند که فقه قرار است بیاید هر آنچه در حکومت نیاز داریم را تبیین نماید. این چند مورد ذکر شده، پایه های علمی حضرت امام(ره) شد. بعد از این تبدیل میشود به یک دسته اصول و مبانی، این سه پایه اولیهدر مرتبه بعد این اصول و مبانی را به ارمغان آورد. به عنوان نمونه اصل ظلم ستیزی، استکبار ستیزی، دفاع از حقوق محرومین و مستضعفین، ...
در اندیشه امام، عرفان و فلسفه و فقه و اصول، تبدیل شده به یک رویکرد برّای اجتماعی، فرهنگی تمدنی، یعنی در واقع امام سر همین میراث نشست با همین میراثی که ظرفیتی عجیب دارد، و این ظرفیت را در فضای اجتماعی و فرهنگی و تمدنی شکوفا کرد و یا حدأقل به حدی رساند که به چشم آمد.
البته قبل از امام هم کارهائی انجام شده است، لیکن نقطه عطفی که با یک جهش روبرو میشویم حضرت امام هستند، انقلابی گری امام نیز از دل همین مباحث در میآید. انقلابی گری به معنای یک حرکت برّای قاطع بر اساس اصول عقلانیت و معنویت و شریعت، این نوع انقلابی گری به افراطی گری نمیانجامد.
در اندیشه امام که در فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و جهانی ظهور و بروز پیدا میکند، این اصول باید احساس شود.
و برون داد این مبانی و اصول بیداری اسلامی، مقاومت جهانی نسبت به استکبار و ... است. این برون دادها آنقدر به چشم آمده که حد ندارد، یک دوره ای بود که اصل انقلاب بود و انقلابیونی، بعد شد لبنان و حماس و بعد سر از عراق در آمد و بعد شد بیداری اسلامی و به نظر بنده چیز خفته ای وجود دارد که در جهان غرب است که ما این ظرفیت را هنوز شناسایی نکردیم، یکی از نتایج انقلاب اسلامی شکست تمام اسلام های بدلی بود.
با این توضیحاتی که ذکر شد گفتمان انقلاب یک گفتمان انقلابی معنوی فرهنگی ارزشی با یک رویکرد بسیار عالی و متعالی در حد تمدن اسلامی میباشد، و تمدن اسلامی دو مرحله دارد که یکی اینکه جهان اسلام به سمت تمدن اسلامی بروند و مرحله دیگر اینکه گفتمان غالب جهان بشود تمدن اسلامی، و ما باید اندیشههای ناب اسلامی را تا اروپا ببریم. تعبیری امام داشتند که فقه ما باید بجائی برسد که حتی جامعه غیردینی را هم بتواند بگرداند.
در شرایط امروز برداشت بنده این است که نظام اسلامی ما، قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی پیدا نموده است لیکن از لحاظ فرهنگی هنوز ما با مشکل مواجهیم. از بعد از جنگتا کنون فضای فرهنگی ما تغییر کرده است. البته من معتقدم که این انقلاب چشمه جوشانی است که خودش خیلی چیزها را می پوشاند، ولی ما در حد و قامت انقلاب کار نکردیم. این احتیاج دارد به یک تحول فرهنگی، بعضی باور ندارند بنده معتقدم که به راحتی میتوان تغییر داد، یعنی کسی که عزمش را داشته باشد و قبول کند که ما میتوانیم حرکت فرهنگی داشته باشیم. میتوانیم حرکت فرهنگی را شروع کرده و به سرانجام برسانیم که البته باید سه عنصر معنویت، عقلانیت و شریعت در آن منظور شود.
البته ما اقتصاد مقاومتی و شرایط حاضر را انکار نمیکنیم، ولی به این زمینه نیز باید توجه داشت، یعنی رئیس جمهور باید کسی باشد که باور به این مسئله داشته باشد.من بعضی ها را میبینم که حرکت فرهنگی برایشان جدی نیست مردم را ساختن جدی نیست. بعضی ها گفتند که خودش راه میافتد و خودش درست میشود، بعضی بحث عرضه و تقاضا را مطرح کردند. از لحاظ فقهی حکومت دینی مسئولیت دارد، لیکن به شیوه صحیح که با عزم و حمایت محقق میشود.
باید حوزه ده ها طرح فرهنگی داشته باشد و یکی از ضعف ها در خود حوزه است، البته دولت نیز باید ظرفیت داشته باشد، همراهی و همدلی و باور داشته باشد، با یکی دو حرکت فرهنگی که در جامعه میشود یک جنجال سیاسی که ایجاد می شود، بعضی پس میکشند. میشود خیلی معقول بلکه بشکلی نرم و خفته فرهنگ را جا انداخت همانطور که نرم و خفته فرهنگ غرب را در ما حاکم کردند.
در شرایط کنونی ما هیچ تنازلی از نیروی ارزشی نباید داشته باشیم، هیچ تنازلی از نیروی انقلابی جدی نکنیم، منظور از انقلابی همان توضیحی است که گفته شد. نگوئیم اگر ظرفیت فرهنگی هم نداشته باشد اشکال ندارد، هیچ تنازلی از نیروئی که بخواهد سیاست های رهبری را در سطح جهان، چه در بیداری اسلامی، چه در معارضه با استکبار، چه در حمایت مستضعفین جهان را دنبال کند نداشته باشیم.
با همین صورت مسئله بنده معتقدم در این هشت نفر باید دنبال این نوع موضوعات بود، بعضی میگویند طرح، رئیس جمهور حتی اگر یک اقتصاد دادن کامل باشد خیال میکنیم یک اقتصاد دادن باید مملکت را بگرداند، رئیس جمهور باید مجموعهای از اقتصاددان ها را تحت رویکردی صحیح جمع نماید. بعضی از این آقایان عملگرا هستند، ما ضربه شدیدی از همین عمل گرائی خوردهایم، صرف اینکه بخواهیم کار کنیم ندانیم نتیجه فرهنگی آن چه میشود، نتیجه سیاسی آن چه میشود، فقط اینکه یک کارآمدی برای نظام درست کنیم، هر نوع کارآمدی با نظام نمیسازد! به عنوان نمونه ما رفاه مطلق را میخواهیم یا رفاه نسبی؟بعضی میگویند رفاه مطلق چه اشکالی دارد، به نظر بنده رفاه مطلق با کارآمدی نتیجه سوء برای نظام دارد. رفاه مطلق را هیچگاه دین نخواسته است؛ از آنجائی که مضر برای انسان است، لازمه رفاه مطلق، طغیان است، عدول از شریعت است و خیلی چیزهای دیگر، حدأقلی هستند کسانی که بخواهند از این آسیب رهائی بیابند، خوب کارکردن با یک رویکرد نادرست مطلوب ما نیست.
رویکرد فرهنگی، اقتصادی و سیاسی فرد چیست؟ آیا عزم دارد به جد با رهبری باشد؟ تلقی او باید این باشد که دولت یعنی بازوان رهبری. ما دیدیم مقدار اندکی که دولت با رهبری شد، رهبر تا کجاها رفت! یک دوره بود که رهبری خودش باید به دانشگاه میرفت و میگفت این که در مورد رهبر گفتند درست نیست و بگوید اندیشهها اینطور نیست لیکن بعد از آن اندیشههای رهبری و مباحث تمدن اسلامی و اندیشههای معارضه با استکبار خیلی مرزها را در نوردیده است و رهبری با قدرت در بسیاری از جاها دارد وارد میشود. رویکردهای سیاسی رهبری در مورد بحرین، سوریه، فلسطین و اسرائیل خیلی جدیست.
کمی تنازل باشد دشمن طمع میکند، بعضی افراد محل طمع دشمن هستند. بنده معتقدم تا کسی زمینه ای را نشان داد، دشمن راه باز میکند و از همین زمینه به انقلاب ضربه میزند. آنها بهتر از ما میتوانند بفهمند چه کسی با فضای آنها نزدیکتر است، اگرچه که برای ما نیز باید روشن باشد.
با توجه به این مسائل نباید تنازل کرد، رئیس جمهور باید نیروئی شجاع، مقام، ارزشی و دارای ظرفیت در مسائل فرهنگی باشد.