به گزارش 598، وبلاگ آهستان نوشت:
حکایت دوستی و دشمنی اصلاح طلبان با هاشمی رفسنجانی واقعاً جالب هست؛ فکر نمیکنم در عرصه سیاست هیچ جریانی تا این اندازه فراز و فرود داشته باشد؛ اگر راستیها یک بار برای همیشه از خیر هاشمی گذشتند، اما چپیها در مواجهه با او رفتاری سینوسی داشتند.
بررسی رفتار اصلاح طلبان در 15 سال گذشته نشان میدهد که آنها هر وقت از باده قدرت مست بودند و حریفی را در برابر خود نمیدیدند، هرچه خواستند درباره هاشمی گفتند و نوشتند و او را چنان بیحیثیت کردند که حتی راضی به گنجاندن نامش در لیست انتخاباتی و یا ورود او به مجلس به عنوان نفر سیام هم نشدند.
اما وقتی آن حباب توهم قدرت ترکید و آن رویای شیرین یکه تازی در عرصههای مدیریتی کشور از بین رفت، همانها دوباره دست گدایی پیش هاشمی بلند کردند و او را یگانه منجی دوران لقب دادند؛ چه در سال 84 و چه حالا در انتخابات سال 92.
البته من مشکلی با این سیاست و این قبیل ائتلافها ندارم؛ بالأخره شرایط ایجاب میکند که هر گروه و جریانی برای رسیدن به اهدافش و به دست آوردن دوباره قدرت، دست به هر کاری بزند؛ اما انصافاً آدم باید سنگپای قزوین باشد که پشتسر کسی سنگر بگیرد که پیش از این بارها و بارها او را هدف آماج تهمتها و حملات خود قرار داده است.
این روزها بسیاری از گروههای اصلاح طلب از مجمع روحانیون گرفته تا مشارکت و سازمان مجاهدین از هاشمی حمایت میکنند و عبارات جالبی را درباره او بکار میبرند؛ بد نیست یک بار دیگر داستان جالب دوستی و دشمنی آنها را با هاشمی مرور کنیم:
علی شکوری راد، سخنگوی جبهه مشارکت درباره حضور هاشمی در انتخابات مجلس ششم: «حضور هاشمی رفسنجانی در انتخابات از شفافیت فضای انتخابات میکاهد» (روزنامه همشهری-27 مهر 1378)
عباس عبدی: «ممکن است با ناطق نوری هم ائتلاف کنیم اما ائتلاف با هاشمی رفسنجانی را درست نمیدانیم چون ایشان بنیانهای اخلاقی را در جبهه دوم خرداد به هم میریزد…خاتمی ذرهای به قدرت و صندلی نچسبیده ولی هاشمی به شدت چسبیدهاند…روندی که از فوت امام پیش آمده بود را اشتباه میدانستیم؛ سیاستهای اقتصادی را که در مملکت به نام رفاه ترویج میدادند و روندی که بخشی از آن مشخصاً سیاستهایی بود که هاشمی رفسنجانی پیاده میکرد را مضر میدانستیم». (روزنامه آزاد-دوم آبان 1378)
البته انصافاً آقای عبدی از جمله معدود اصلاح طلبانی است که سر حرفش ماند و برعکس خیلیها نان به نرخ روز نخورد؛ عبدی همچنان منتقد هاشمی است اما ظاهراً انتقادهای اخیر او به هاشمی چندان خوشایند دوستان آزادیخواهش نبوده؛ به همین علت فعلاً مجبور به سکوت درباره هاشمی و کلاً انتخابات شده است!
*شکوری راد: هاشمی عامل اختلاف بین نیروهای دوم خرداد
علی شکوری راد، عضو مشارکت: «به نظر ما (هاشمی) عامل اختلاف بین مجموعه نیروهای دوم خرداد بود و آن چه امروز به عنوان جدا شدن نسبی کارگزاران از مجموعه نیروهای جبهه دوم خرداد مطرح است، حاصل حضور آقای هاشمی رفسنجانی است؛ یکی از انتقادهایی که جریان چپ به آقای (هاشمی) داشت این بود که ایشان قبل از آن که به بهبود اوضاع اقتصادی بپردازد، شعار رفاه را مطرح کردند و باعث شدند که سطح توقعات مردم بالا برود و در همین راستا ما شاهد هستیم که ایشان در زمان ریاست جمهوری در حدود یک میلیارد دلار کالای لوکس وارد مملکت کردند». (آریا، 3/11/78)
ویسی: هاشمی از برخی شاگردان و همفکرانش عقب مانده
مراد ویسی، عضو مشارکت: «با گذشت 4 روز از ترور سعید حجاریان، اکنون سکوت هاشمی رفسنجانی در برابر این واقعه برای بسیاری از مردم فهیم و آگاه ایران اسلامی که عادت دارند در تحلیل وقایع سیاسی هیچ چیزی را فراموش نکنند، سؤال برانگیز شده است؛ مردم از خود میپرسند آیا هاشمی در محکوم کردن این ترور تردید دارد و یا نگران آن است که محکومیت ترور حجاریان موضع همفکران او را تقویت کند؛ به راستی در شرایطی که مخالفان و موافقان حجاریان خواسته یا ناخواسته این ترور را محکوم کردهاند، سکوت هاشمی چه پیامی دارد؟ آیا هاشمی نگران آن است که محکوم کردن این واقعه موجب رنجش برخی شود؟ اگر روزی سکوت هاشمی در برابر شعار (دشمن هاشمی، دشمن پیغمبر است) اعتماد مردم را به او خدشه دار کرد، امروز او خود اصرار دارد که در همنوا شدن با غم و اندوه مردم و (وفاق سیاسی – اخلاقی) در محکومیت ترور حجاریان حتی از بسیاری از شاگردان و همفکران خود عقب بماند؟ (آفتاب امروز 25/12/78)
علی اکبر محتشمی پور، مجمع روحانیون: «از نظر ما هاشمی رفسنجانی با ناطق نوری تفاوتی ندارد. زیرا اتخاذ مواضع غیر شفاف در قبال اصلاحات فرقی با مخالفت ندارد». (آریا 4/11/78)
*آرمین: هاشمی خودش را از بین میبرد
محسن آرمین، سازمان مجاهدین انقلاب:«از شاخصههای آقای هاشمی این است که خیلی خوب میتواند سوار موج شود و طبیعتاً از موج جبهه دوم خرداد هم استفاده میکند؛ آقای هاشمی در 10 سال گذشته در امتحانات متعددی وارد شده است و به نظر من نتوانسته است نمره قبولی بگیرد؛ او از شاگردانی است که در تمام امتحانات بخصوص دوره چهارم مجلس مردود شده است؛ در مجلس چهارم حمله به جناح اصلاح طلب و قلع و قمع نیروهای این جناح توسط هاشمی رفسنجانی صورت گرفته است؛ بزرگترین اشتباه سیاسی هاشمی رفسنجانی در دوره چهارم بود؛ چرا که با حذف نیروهای اصلاح طلب و خط امامی، یک مجلس تقریباً یک دست راست، توسط آقای هاشمی به وجود آمد که بلافاصله، در مقابل خود هاشمی ایستاد و افکار و برنامههایش را به او دیکته کرد؛ اگر ایشان بخواهد مثل گذشته عمل کند و به جناح راست تکیه زند در اقیانوسی که خودش کشتی نجات جناح راست است غرق خواهد شد و هم خودش و هم کشتی را از بین میبرد». (روزنامه آفتاب امروز 8/11/78)
مشابه چنین عبارات و تعابیر تندی را از سوی اصلاح طلبان علیه هاشمی در آن سالها به وفور میبینیم؛حالا تعابیر اکبر گنجی و آن کتاب عالیجناب سرخپوشش بماند؛ اما در سال 84 یک دفعه ورق برگشت؛ اصلاح طلبان در وضعیت دشواری قرار گرفتند؛ از یک طرف معین با شعارهای تند و افراطیش قرار داشت و از طرف دیگر هاشمی رفسنجانی.
شکوری راد، عضو مشارکت درباره اختلاف دوستانش برسر حمایت از هاشمی گفته است: «در سال 83 که دوره مجلس ششم تمام شد، در حزب، کمیسیون انتخابات تشکیل دادیم تا برای انتخابات ریاستجمهوری برنامهریزی کنیم؛ همان موقع زمزمههای آمدن آقای هاشمی هم مطرح بود و من در گفتوگو با آقای خاتمی، رییسجمهور متوجه شده بودم که ایشان نسبت به آقای هاشمی نظر مساعد دارد؛ بر همین اساس در حاشیه یکی از جلسات کمیسیون انتخابات به آقای دکتر (محمدرضا) خاتمی که در آن زمان دبیر کل حزب بود گفتم الان شرایط ما خوب نیست و هاشمی در این شرایط میتواند برای ما هم گزینهای مطلوب باشد و ایشان هم تأیید کرد؛ اما این حرف ما در سطح هواداران و بدنه اجتماعی ما حتی فرصت ابراز هم پیدا نمیکرد؛ اگر ما این را مطرح میکردیم خودمان طرد میشدیم».
*هاشمی، یگانه منجی اصلاح طلبان
به هرحال با وجود این قبیل اختلافات، اصلاح طلبان در دور دوم در حمایت از هاشمی کم نگذاشتند، غافل از اینکه نگاه جامعه و تودههای مردم به هاشمی و به هرکسی که هاشمی از او حمایت کند و یا هر جریانی که از هاشمی حمایت کند، چندان خوب نیست.
حالا در آستانه انتخابات 92، باز هم یگانه منجی اصلاح طلبان هاشمی رفسنجانی هست؛ جبهه مشارکت در یک چرخش ایدئولوژیک! در بیانیهای نوشته: «ضمن استقبال از حضور آقای هاشمی رفسنجانی حمایت بیدریغ خود را از ایشان در گام نهادن در مسیری که علیرغم دشواریها امید به تحول و اصلاح امور را برای ملت به ارمغان میآورد، اعلام مینماییم».
مجاهدین هم گفتهاند: «در چنین شرایطی ورود آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان چهرهای فراجناحی به عرصه رقابتهای انتخاباتی میتواند در افکار عمومی امید به توقف روندهای فاجعهآفرین کنونی و امکان بهبود اوضاع را تقویت کند؛ ایشان در شرایط کنونی از معدود شخصیتهایی است که میتواند نقطه تعادلی برای همبستگی و همسویی همه نیروهایی باشد که با درک شرایط وخامتبار کشور، فراتر از اهداف و مواضع ویژه خود با نگاهی ملی به نجات کشور میاندیشند».
*جریان اصلاحات نمیتواند خود را احیا کند
به هرحال این مواضع متضاد و متناقض و این افراط و تفریط (آن بیانیهها و تخریبها و این تعریف و تمجیدها) در حافظه تاریخی ما میماند؛ با وجود این، من نمیگویم که حمایت امروز اصلاحطلبان از هاشمی کار اشتباهی است.
نخیر قبلاً هم نوشتم که بهترین گزینه آنها در شرایط حاضر، هاشمی است؛ اما جدای از این قبیل رفتارهای متناقض سیاسی، بد نیست درباره سرنوشت جریان اصلاحات هم کمی فکر کنیم که چرا با آن همه ادعا و ژست روشنفکری و نخبگی و سواد و دانش، وضعیتش به اینجا رسیده که نمیتواند خودش را احیا کند و فکری برای برون رفت از بنبست ایجاد شده در مسیرش پیدا کند؟
چرا همچنان به عقب برمیگردد؟ مشکل از نخبگان علوم انسانی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی و جامعهشناسی حامی این جریان است؟ مشکل از فاصله آنها با مردم و عدم شناخت جامعه است؟ مشکل از مردم است؟ مشکل از حاکمیت است؟ کدام؟