سرویس فرهنگی پایگاه 598 - ابولفضل امامی / نبرد بین حق و باطل از آغاز آفرینش بوده است و ابلیس، کاری کرد تا فردی که از نطفه نبوت بود، لقمه نبوت خورده بود و تحت تربیت نبوی بود، برادر و مونس خود و فرزند پیامبر را با دست خودش زجرکش کند! و قابیل، اولین قربانی جنگ نرم شیطان بود. پس از آن، امت ۱۲۴ هزار پیامبر با جنگ سخت، نیمه سخت و یا نرم، بازیچه شیطان شدند. اکنون ما وارث تمام تجارب تلخ و شیرین پیشینیان در نبرد حق و باطل هستیم؛ میتوان به قوم لوط و ثمود و عاد، بازگشت یا ایرانی آخرالزمانی بود.
۱. انواع تهاجم و استعمارگری: با نگاهی به تاریخ جدید نیز، میتوان به سه گونه هجوم شیاطین پی برد: استعمار کهن، استعمار نو و استعمار فرانو.
الف. استعمار کهن: در استعمار کهن که پس از انقلاب صنعتی اروپا گسترش زیادی یافت، دشمن با دستزدن به جنگ نظامی و سخت، سرزمین یک کشور را اشغال میکرد و منابع و منافع آن را به یغما میبرد؛ مانند استعمار انگلیس، اسپانیا و پرتغال.
ب. استعمار نو: به دلیل دست یافتن مردم دیگر کشورها به برخی از سلاحها، مقاومت و پرهزینه شدن استعمار کُهن، مستکبرین به طراحی استعمار نو پرداختند. در استعمار نو، دیگر لازم نیست که برای بهره کشی از یک کشور، خاک آن کشور را اشغال کرد؛ بلکه با صید فکر و شخصیت نخبگان مؤثر در حاکمیت، آنان را به غرب وابسته میکنند و منافع غرب را از طریق بستن قراردادهایی با این دستنشاندگان، تأمین میکنند؛ مثل آنچه در دوران پهلوی در ایران حاکم بود، یا وضعیتی که اکنون بر عربستان و ... حاکم است.
ج. استعمار فرانو و جهانیسازی: پس از بیداری شیعی در ایران اسلامی و سقوط سلطنت پهلوی؛ یعنی سقوط خط مقدم استعمار نو، و به موازات رشد فناوری ارتباطات و رسانههایی که ظرفیت خدمت به اهداف مستضعفان داشتند، و به ویژه با شکست قدرت نظامی غرب از ایران اسلامی در ۸ سال دفاع مقدس، ترس غرب از نفوذ پیام انقلاب اسلامی به کشورهای منطقه و شکل گیری بیداری اسلامی، آنان را به ساماندهی دقیق «استعمار فرانو» کشاند. در استعمار فرانو، دیگر نه خاک کشوری اشغال میشود و نه به دلیل بیداری عمومی، تکیه بر حاکمیت یک عنصر غربزده و خودفروخته، اطمینان بخش است؛ بلکه باید با شبیخون فرهنگی به قلب و ذهن افراد جامعه، چرخه اطلاعاتی و ارتباطاتی و فکری و فرهنگی آنان را در اختیار خود گرفت و با هجوم فرهنگی و ارتباطی، ذهن و هویت افراد را به گونهای دلخواه، مهندسی کرد.
۲. ابزار هر یک از تهاجمهای کهن، نو و فرانو: در استعمار کهن، غارتگری استکبار، بیشتر متّکی به سلاحهای نظامی برتر بود و اوج این مسأله، در جنگ دوم جهانی بود که آمریکا با بمب اتمی؛ یعنی مخربترین و جدیدترین سلاح جنگی، به ژاپن حمله کرد. سلاح نواستعمارگران برای غربزده کردن مسؤولین یک کشور، علاوه بر نشان دادن چنگ و دندان، تبرج قدرت اقتصادی، فناوری و صنعتی و نیز شوکت جهانی کشورهای یادشده است. قدرت اقتصادی، پیشرفت صنعتی و فناری و نیز شوکت جهانی، در نقش بمب اتم نواستعمارگران است. اما سلاح برتر و بمب اتمی مورد نیاز در استعمار فرانو چیست؟ گفته شد که هدف استعمار فرانو، در اختیار گرفتن مجاری اطلاعات و فریفتن ذهن و اغوای قلب افراد جامعه است. میدانیم که اکنون «گرند استراتژی» آمریکا، متکی به NSA و شبکههای اجتماعی است و پنتاگون، پیشرفتهترین و گستردهترین شبکه ممکن را برای در اختیار گرفتن راههای تبادل اطلاعات جهان، طراحی و تولید کرد؛ سلاحی مخوف و مخفی به نام «اینترنت آمریکایی».
۳. نظر امام خامنهای درباره نسل فرانو بمب اتم: امام خامنهای در افشای هویت فعلی اینترنت آمریکایی و تبیین سلاح مؤثرتر از «بمب اتم» در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۳ میفرماید: «امروز مهمترين ابزار جنگ بين قدرتها در دنيا، رسانه است و امروز حتى قدرتهاى بزرگ هم با رسانهها دارند كار مىكنند. امروز تأثير رسانهها و تلويزيونها و هنرها و اين شبكههاى عظيم اطلاعرسانىِ اينترنتى و ... از سلاح و از موشك و از بمب اتم بيشتر است. امروز دنيا، يك چنين دنيايى است. روزبهروز هم دارند اين ميدان را گسترش مىدهند. من در آن جلسه به مديرانمان عرض مىكردم كه امروز، آرايش رسانهاى و فرهنگى كه در مقابل جمهورى اسلامى قراردارد، بسيار آرايش پيچيده، متنوع، متكثر، كارآمد و فنى و پيشرفته است».
آمریکاییها در راستای مبارزه با مُنجی جهانی (عج)، به فکر جهانیسازی شیطانی افتادند و برای به دست گرفتن تمام جهان، استعمارفرانو با سلاح رسانه و ارتباطات را برگزیدند. بمب اتمی و مخوفترین سلاح طراحی شده نیز، اینترنتی بود که از دل «پنتاگون» و وزارات جنگ شیطان بزرگ درآمد و با حفظ سلطه سخت و نرم آمریکا بر این شاهرگهای ارتباطی جهان، تداوم یافت. آنان در پی آن بودند که با تزریق اطلاعات خاصی به ذهن جهانیان و نیز پمپاژ فحشا به قلب آنان، جنگ نرمی سیستماتیکی با پوشش «گسترش خدمات فناوری اطلاعات» ایجاد کنند. بنابراین، اینترنت آمریکایی را همانند «یابوی تروآ» در مرز کشورهای مقاوم در برابر استکبار قرار دادند و برخی، بدون آسیب شناسی اینترنت آمریکایی، آن را با سلام و صلوات، وارد کشور خودشان کردند و سپس از دل اینترنت، کینه متراکم نمرودی، فرعونی، خیبری و وهابی-اسرائیلی، چونان شبیخون عظیمی برای درهم شکستن مقاومت ملت های آزاد، خارج شد. ظاهری ارمغانی و درونی پر از کینه: «وَ مَا تُخفی صُدُورُهُم أکبَرُ».
هشدار جدی امام خامنهای در ۶ اسفند ۱۳۸۱: «سياست امروز، سياست اندلسى كردن ايران است ... اروپاييها وقتى خواستند اندلس را از مسلمانان پسبگيرند، اقدامى بلندمدّت كردند. آن روز صهيونيستها نبودند؛ اما دشمنان اسلام و مراكز سياسى، عليه اسلام فعّال بودند. آنها به فاسد كردن جوانان پرداختند ... جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلودهكنند! گذشت زمان راههاى اصلى براى فاسد يا آباد كردن يك ملت را عوض نمیكند. امروز هم آنها همين كار را مىكنند».
۴. مرز شناسی و مرزبانی در استعمار فرانو: در استعمار کهن، هر کشوری دارای مرز خاصی است که اجازه ورود اجانب را نمىدهد و هر کسی که بخواهد وارد کشوری شود، باید احراز هویت شود؛ سپس برای وی «روادید» صادر شود. اما در استعمار فرانو، مرزها کدامند؟ مرزبانی چگونه است؟ و ویزا چه ماهیتی دارد؟
بعید است که اسرائیل کوچک و نامشروع، بتواند با بمب اتم به ایران حمله کند، اما اسرائیل نامشروع کوچک میتواند با غفلت ما از دروازه های گشاده مجازی و نامرزبانیهای اینترنتی، ابزارهای مؤثرتر و مخربتر از بمب هیدروژنی را طراحی و عملیاتی کند؛ مانند بدافزار مخوف اکستاکسنت و مدیریت شبکههای اجتماعی و وب دو. اگر ما مرزهای سایبری را نشناسیم و از آن مرزبانی نکنیم، یک بدافزار قدرتمند، مىتواند عملکردی قویتر از دهها بمب اتمی داشته باشد؛ با یک ویروس، مىتوان فعالیتهای آموزشی، نظامی، اجتماعی، اداری، پژوهشی، صنعتی، نظامی و انتظامی را مختل کرده، یا به هوا فرستاد! دیگر لازم نیست کلاهک اتمی به مراکز پژوهشی، نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، هسته ای و ... بزنند، وقتی راهبان بزرگراهها و دروازه گشاده سایبری کشور ما، پنتاگون باشد، با تولید یک بدافزار، انگار که مراکز هستهای و پژوهشی را در کنار سایتهای شلیک کلاهکهای اتمی آمریکا و اسرائیل ساخته باشیم.
۵. گمرک مکانی و گمرگ مَجازی: مرزبانی در عصر استعمار فرانو، آن است که با شناخت تهدیدهای مخربتر و مخوفتر از بمب اتمی، و با مدیریت شبکههای ارتباطی، به ویژه اینترنت، راه نفود بدافزارها یا به عبارت دقیقتر، شلیک ویروسهای هراسآور و مخفی و نیز محصولات جنایت فرهنگی را بگیریم؛ و جریان تبادل اطلاعات کشور و ذهن و قلب مملکت را در اختیار دشمن قرار ندهیم. در گمرک مکانی، هر کالا یا فردی که بخواهد وارد کشور شود، باید احراز هویت و تشخیص پیشینه شود و سپس برای وی «روادید» صادر شود و برای ورود هر خودرو یا کشتی یا هواپیمای باری و تجاری، باید بارنامه آن مشخص شود و بعد از تأیید کشور مقصد، اجازه ورود را بیابد.
۶. مقایسه قرارداد رویتر با قرارداد رایتل، و جولان اینترنت پرسرعت پرتابل؛ اکنون سؤال این است که چرا برخی، تمام بزرگراهها و راههای سایبری کشور را در اختیار وزارت جنگ (پنتاگون) آمریکا گذاشتهاند و در مقابل جهانیسازی شیطانی و نسل فرانو بمب هستهای، دست ایران را بالا بستند؟ این یک سؤال تاریخی است! چرا با بیتالمال مسلمین، فیبرنوری و آزادراههای سایبری در کشور بسازیم، ولی اختیار آن را به راهبانان پنتاگون، آژانس امنیت ملی آمریکا و غولهای جاسوسی و مهندسین شبکههای اجتماعی استکباری بدهیم؟ سوگمندانه اعتراف میکنیم که گسترش اینترنت آمریکایی و به ویژه اینترنت پرتابل پرسرعت نسل سوم تلفن همراه یا هر اپراتور دیگری، بخش عظیمی از فضای بزرگراههای مجازی کشور را به راهبانان پنتاگون و NSA خواهد داد. کمترین انتظار از رایتل این است که به جای زمینهسازی برای جهانیسازی آمریکایی و عملکردن نسل فرانو بمب هستهای؛ یعنی بمب اینترنتی و رسانهای، بر روی اینترانت فعالیت کند. اینترنت یعنی دادن امتیاز تمام راهها و بزرگراههای کشور به دست وزارت دفاع و آژانس امنیت ملی آمریکا. آیا این قرارداد، زیانبارتر از قرارداد «رویتر» نیست؟ آیا ضرورت در اختیار داشتن تمام مسیرهای اطلاعاتی کشور، مهمتر از ملی کردن صنعت نفت نیست؟ آمریکا، هم سود اقتصادی اینترنت را میبرد، هم منافع امنیتی و اطلاعاتی آن را، و هم بهرهمندی از آن برای تهاجم فرهنگ آمریکایی به جهان و هم اینکه هرگاه خواستند، میتوانند اینترنت را قطع کرده، فعالیتهای ما را فلج کنند. اما اگر اینترنت را ملی کنیم، اینترانت علاوه بر تأمین امنیت سایبری کشور، از دسترسی دشمن به اطلاعات و اسناد ما نیز جلوگیری میکند، پایگاههای مجازی داخلی، به مرجعیت فکری و فرهنگی و حتی سوددهی اقتصادی میرسند، منابع و معادن فکری و پژوهشی ما تاراج نمیشود، و گوهر ایمان جامعه در امان میماند و از همه مهمتر، امکان نابودی ایران از طریق نسل فرانو بمب اتمی، بسیار اندک میشود.
در سال ۱۲۶۸ خورشیدی، انگلیس، به بهانه دادن یک وام به ناصرشاه قاجار، امتیاز انحصاری شبکه راه و راهسازی، راهآهن، شبکههای آبی، آبراهها و رودخانهها، تلگرافخانه، پایانهها و چاپارخانهها، گمرکات ایران، معادن مختلف، نفت، و غیره را در برابر پرداخت سود ناچیزی به ایران، به چنگ آورد؛ که با مخالفتهای شدیدی روبرو و فشل شد.
سپردن تمام مرزهای کشور و راه های مواصلاتی سایبری، به دست راهبانان پنتاگون و آژانس امنیت ملی آمریکا، و نیز حذف نظارتهای امنیتی مربوط به روادید و احراز هویت افراد و صفحات اینترنت، و پذیرش ذلتبار اینترنت Black List، دادن اجازه اقامت خودکار دائمی یا حتی تابعیت خودکار سایبری به صفحات جنایات فرهنگی، قطعا از قرارداد رویتر خطرناکتر است.
۷. از قرار داد رویتر، تا خبرگزاری رویتر و جایگاه رایتل: «اسرائیل»، که بعدها نام خود را بارون جولیوس دو رویتر نهاد، یک
خاخامزاده بود و فعالیت زیادی در حوزه آژانس خبری در آلمان، فرانسه و انگلیس
داشت. این فعالیتهای خبری، با کفترچاپار و بعدها تلگراف ادامه یافت، تا اینکه وی
خبرگزاری رویتر را در لندن تأسیس کرد، که از مهمترین خبرگزاریهای دنیا است. در
حقیقت، «قرارداد رویتر واقعی»، همان فتح شبکه راهها و بزرگراههای تبادل اطلاعات
است که با آمدن رسانهها و اینترنت آمریکایی، تا حدی به آن مهم دست یافتند؛ به
ویژه اکنون که رویکرد اصلی غرب، مبتنی بر جنگ رسانهای است و انگلیسیها شدیداً به
دنبال آن هستند که از هر شهروند ایرانی، یک خبرنگار برای خود بسازند و پیگیر ارائه
آموزشهای شهروند-خبرنگار هستند.
پیش از ایجاد شبکه اینترنت، نسل اول شبکه ارتباطی رایانهای، به نام «بیتنت» در دنیا گسترش یافت. این شبکه در سال ۱۳۶۸ به ایران وارد شد. شبکه بیتنت با شبکه اینترنت تفاوتهایی داشت. استکبار برای تصویب عضویت ایران، یک بند جدید نیز به تعهدات اعضا اضافه کرد؛ اینکه از شبکه بیتنت برای تبلیغات مذهبی استفاده نشود! و هیچ عضوی نباید جلوی عبور اطلاعات از کشوری به کشور دیگر را بگیرد! اینترنت نیز از سال ۱۳۷۲، تمام مسیرهای سایبری ایران را در اختیار پنتاگون نهاد. نسل سوم تلفن همراه که در ایران نام «رایتل» به خود گرفته است، می تواند بستر جولان بسیار قدرتمندی به محصولات ضد فرهنگی غربیها و تولیدات ضد شیعی وهابیت و بهائیت را فراهم نموده. علاوه بر شبکه راههای مجازی کشور، معادن نرم کشور؛ مانند فکرها و قلبهای گوهربار ملت ایران را در معرض بهرهبرداری شرکتهای فحشاء و پایگاههای اینترنتی شبکههای مستهجن ماهوارهای و وهابی قرار داده است. دستکم، در قرارداد رویتر، استعمارگران، هم راهسازی میكردند و هم راهبانی و بهرهبرداری از راهها؛ اما اکنون راهسازی با ما است و راهبانی و بهرهبرداری با آنان! بدون اینکه هیچ امتیاز قابل مقایسهای از غرب به ما دادهشود. این مسأله در رایتل حادتر میشود؛ زیرا رایتل یا هر شرکت ارائه کننده اینترنت پرتابل پرسرعت، هیچگونه نیاز ضروری جامعه را پاسخ نمیدهد؛ زیرا حدود ۹۵ درصد نیاز گردش اطلاعاتی ما، با پایگاههای داخلی تأمین میشود و مدیریت و معماری درست اطلاعات، ما را به تمرکز بر اینترانت میرساند. به ویژه اینکه اینترنت پرتابل را عموماً برای کارهای غیرعلمی، سرگرمی و احیاناً غیراخلاقی استفاده میکنند. بنابراین نمیتوان به سبب سودگرایی، به سوداگری در این ورطه پرداخت و نسل سوم یا چهارم تلفن همراه، یا اینترنت پرسرعت پرتابل و در حقیقت یابوی تروا را با سلام و صلوات وارد کشور کرد! با اینکه اکنون رایتل در پی حل نگرانی دغدغه مراجع و مردم در قطع ارتباط تصویری است، علاوه بر تعهد قانونی در این راستا، باید بداند که تنها عاملی که میتواند وضعیت رایتل را نسبت به قرارداد «رویتر» بهبود ببخشد، دست برداشتن از اینترنت پرتابل پرسرعت و نفی ذلت و مخاطرات راهبانی پنتاگون بر اینترنت؛ و فعالیت در آغوش شبکه راههای ملی ارتباطات (اینترانت) است.
۸. انقلاب اسلامی در فضای مجازی، دانشمندان مجاهد را به خود فرامیخواند: اینترنت با تمام مخاطراتش، تاحدی به عامل ضد خودش در شکستن هژمونی اطلاعاتی رسانههای آمریکا و استکبار عمل کرده است، و جمهوری اسلامی ایران با مدیریت نسبی آن از طریق سرعت متناسب برای محیطهای متفاوت، تا حدی مخاطرات آن را کاسته است. اگر مدیریت ما روی اینترنت به صورت علمی و با درک شرایط فرهنگ کشور باشد، قطعاً اینترنت در خدمت منافع جمهوری اسلامی ایران خواهد بود. اما اکنون برخی برای جذب سود بیشتر، این تدبیر کمینه کشور را نیز به مخاطره انداختهاند و در حال مسابقه در ارائه اینترنت پرتابل پرسرعت هستند. این بزرگترین خطر سایبری برای جمهوری اسلامی ایران است. اکنون وقت آن است که انقلابی در حوزه سخت افزار و نرمافزار شبکه تبادل اطلاعات ایجاد شود. لازمه این کار، آن است که علاوه بر فراگیر شدن اینترانت ملی، با تشویق و حمایت دولت، دانشمندان جوان ما در پاسخ به هشدارهای امام خامنهای درباره تهاجم فرهنگی و جنگ نرم، به فکر دستیابی به فناوری برتر در حوزه تولید سخت افزار، طراحی رسانه و بسترهای فنی طراحی محتوای مناسب باشند.
۹. طراحی گمرک و انتظامات مجازی: فهرست سیاه یا فهرست سفید؟ (Black List Or White List): بیتردید باید تمام افرادی که قصد ورود در فضای سایبری و عرضه کالا به ذهن و قلب کشور ایران را دارند، احراز هویت شده، در لیستی سفید به مردم معرفی شوند و سپس برای آنان روادید صادر شود. یعنی هر صفحه اینترنتی که بخواهد در ایران فعال شود، باید پروانه ساخت و فعالیت بگیرد و پس از احراز هویت، اجازه فعالیت پیدا کند و در برابر تخلفاتش، به تناسب مجازات شود. اگر برای دشمن جاسوسی کرد یا خوراک تهاجم دشمنان را فراهم کرد، مجازات سخت جاسوسی یا جُرمهای جنایت فرهنگی را ببیند؛ نه اینکه روزانه صدها هزار سایت و وبلاگ جدید تولید شوند و اگر مسؤولین توانستند چند درصد آن صفحات را شناسایی کنند، تنها امکان مسدود کردن آن را داشته باشند و نه هیچ مجازات دیگری. به جای اینکه هر کسی حق ورود به فضای کشور را داشته باشد، باید تنها افرادی که هویت مشخص و مورد قبول ایران را دارند، در «لیست سفید»ی قرار بگیرند و روادید حضور در فضای کشور ایران را بگیرند. مگر شیوه عمل در گمرک مکانی، غیر از این است؟ آیا همه حق دارند وارد ایران شوند تا بستر خیانت و فعالیت دشمن فراهم شود و بعد اگر توانستیم یک فرد مهاجم را بشناسیم، تنها دستمان به فیلترکردن آن برسد؟
رهبری فرزانه در ۲۶ آذر ۱۳۸۱ به اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی فرمودند: «اینترنت یکی از نعم بزرگ الهی است، اما در عین حال، یک نقمت بزرگ هم هست؛ یعنی یک چاقوی دو دم و خطرناک... اینترنت، الان مثل یک جریان افسار گسیخته است... این مثل آن است که کسی یک سگ وحشی را بیاورد، بگویند: قلادهاش کو؟ بگویند سفارش کردهایم آهنگر قلاده را بسازد!».
به چه حقی ناو ناو و گیگ گیگ، سلاح مخرب سایبری و بمب اتم نسل فرانو وارد ایران میشود تا عرش قلب مومن را بمباران کنند؟ به چه حقی امتیاز تمام بزرگراهها، خیابانها، حتی کوچه پس کوچههای کشور، در اختیار راهبانی پنتاگون و اینترنت و صفحات شیطانی ضد اسلام و اهل بیت (ع) و ضد منافع ایران قرار میگیرد؟ کدام عاقلی به مهاجم «روادید» میدهد؟ قطعا خسارت اینترنت بدون گمرک، بدون مرزبانی سایبری، بدون اداره گذرنامه و انتظامات و تحت امر پنتاگون، بیش از بمب اتمی است. هر کس تردیدی دارد، قدرت استعمارفرانو و بسترهای شبیخون نرم آمریکایی را نشناخته است و باید در شناخت خود از آمریکا و جهانی سازی تجدید نظر کند.
امام خامنهای در ۴ آذر ۱۳۸۸: «با توجه به شكست استكبار در مواجهه سخت با نظام اسلامی در دهه اول انقلاب، اكنون دشمن، جنگ نرم را در دستور كار خود قرار داده و امروز اولویت اصلی، مقابله با جنگ نرم است».
۱۰. بازار فرهنگی بازار عرضه و تقاضا نیست؛ فَلیَنظُر الانسانُ إلی طعامِه! آیا ما حق داریم هر غذایی را وارد جامعه یا بدن خود بکنیم و بعد به مردم و دستگاه گوارش بگوییم که حالا شما میکروبها را شناسایی کنید و سایتهای مخرب را فیلتر کنید؟ مگر فرصت آزمون و خطایی به این گستردگی وجود دارد؟ چه میخوریم و چه به خورد مردم میدهیم؟ فَلیَنطُر الانسَانُ إلَی طَعَامِه»! امام خامنهای در ۱۹ آذر ۱۳۷۹ در ديدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى مىگویند: «آيا حكومت مىتواند بگويد من آزادى و امنيت را فراهم مىكنم، مردم خودشان بروند ميدان معارضه؛ و بحث عرضه و تـقاضاست؟ هـر كس هر چه توانست، در بازار عرضه و تقاضا مطرح كند، هر چه شـد، شـد؟! نـه، بـه هـيچ وجه! ايـن جـزو وظـايف دولـت اسلامى است كه در اين آشـفته بازار احتمالى، يا حتى غير آشفته بازار، در بازار عرضه فرهنگ و عقيده و اخـلاق، نگذارد عائله او يعنى ملت دچار گمراهى بشوند».
امام خامنهای در ۱۷ شهریور ۱۳۹۰، در جمع خبرگان رهبری: «ببينيد امروز وسائلى كه براى اغواى دل جوانها هست، چقدر است! قابل مقايسه با گذشته نيست. اين ماهوارهها، اين اينترنتها، اين انواع و اقسام وسائل ارتباطات! اينها دلها را اغوا میكند، جذب میكند، از راه بهدرمیبرد، انگيزههاى معنوى را در انسان سست میكند، شهوات را در انسان بيدار میكند».